گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

نعمت الله مظهر ذات و صفات

گه صفاتش می نماید گاه ذات

عارفی چون او در این عالم که دید

جمع کرده ممکنات و واجبات

او به او باقی و ما باقی به او

عمر جاوید است او را این حیات

او یک است و گر یکی گوید که دو

تو یکی می گو مگو آن تُرَهات

دُرد دردش دردمندانه بنوش

زانکه درد او تو را باشد دوات

می کنم علم معانی را عمل

کی پرستم صورت لات و منات

سالها باید که تا پیدا شود

همچو سید سیدی در کاینات

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

ای به خور مشغول دایم چون نبات

چیست نزد تو خبر زین دایرات؟

خود چنین بر شد بلند از ذات خویش

خیره خیر این نیلگون بی‌در کلات؟

یا کسی دیگر مر او را بر کشید

[...]

همام تبریزی

چون لبت از مصر کی خیزد نبات

کز نباتت می‌چکد آب حیات

دوستانت ز آب حیوان بی‌نصیب

تشنگان جان داده نزدیک فرات

صانع از روی تو شمعی برفروخت

[...]

حکیم نزاری

چون لبت مصرکی خیزد نبات

کز نباتت می چکد آبِ حیات

دوستانت ز آبِ حیوان بی نصیب

تشنگان جان داده نزدیکِ فرات

صانع از روی تو شمعی برفروخت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه