نعمت الله مظهر ذات و صفات
گه صفاتش می نماید گاه ذات
عارفی چون او در این عالم که دید
جمع کرده ممکنات و واجبات
او به او باقی و ما باقی به او
عمر جاوید است او را این حیات
او یک است و گر یکی گوید که دو
تو یکی می گو مگو آن تُرَهات
دُرد دردش دردمندانه بنوش
زانکه درد او تو را باشد دوات
می کنم علم معانی را عمل
کی پرستم صورت لات و منات
سالها باید که تا پیدا شود
همچو سید سیدی در کاینات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف خداوند و صفات او میپردازد. شاعر از ذات خدا و صفاتش صحبت میکند و میگوید که خداوند بینظیر است و همه موجودات در وجود او باقی هستند. او به یکتایی خدا تأکید میکند و بر این باور است که این یکتایی نباید به دوگانگی تعبیر شود. شاعر از درد و رنج انسانی صحبت میکند و اینکه این دردها به نوعی به خداوند مرتبط هستند. در پایان، شاعر به لزوم سالها تلاش برای شناخت حقیقت مانند وجود یک پیشوای عظیم در جهان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: نعمتهای خداوند نشانهای از وجود و ویژگیهای او هستند؛ گاهی این ویژگیها خود را آشکار میکنند و گاهی فقط ذات او به تصویر کشیده میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عارفانی چون او در این دنیا وجود ندارند که بتوانند ممکنات و واجبات را بهخوبی شناسایی و جمعآوری کنند.
هوش مصنوعی: او به خودش و ما به او وابستهایم، عمر جاودانی او در این زندگی نهفته است.
هوش مصنوعی: او تنهاست و اگر کسی بگوید که او دو تاست، بگو که این حرفها بیمعناست.
هوش مصنوعی: دردِ کسی که در عذاب است را با احساس درک کن و بنوش، زیرا آن درد به تو الهام میدهد و توانایی نوشتن و بیان احساساتت را به تو میدهد.
هوش مصنوعی: من در عمل به معانی علم میپردازم و هرگز از بتهای لات و منات پرستش نمیکنم.
هوش مصنوعی: سالها طول میکشد تا کسی مانند سید، در این جهان پیدا شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به خور مشغول دایم چون نبات
چیست نزد تو خبر زین دایرات؟
خود چنین بر شد بلند از ذات خویش
خیره خیر این نیلگون بیدر کلات؟
یا کسی دیگر مر او را بر کشید
[...]
صاحب معراج و صدر کاینات
سایهٔ حق خواجهٔ خورشید ذات
ابر بر ناید پی منع زکات
وز زنا افتد وبا اندر جهات
چون لبت از مصر کی خیزد نبات
کز نباتت میچکد آب حیات
دوستانت ز آب حیوان بینصیب
تشنگان جان داده نزدیک فرات
صانع از روی تو شمعی برفروخت
[...]
چون لبت مصرکی خیزد نبات
کز نباتت می چکد آبِ حیات
دوستانت ز آبِ حیوان بی نصیب
تشنگان جان داده نزدیکِ فرات
صانع از روی تو شمعی برفروخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.