در کوی خرابات نشستم به سلامت
سر حلقهٔ رندانم و فارغ ز ملامت
خوش خانهٔ امنی است بیائید و ببینید
مستان همه خوش ایمن و یاران به سلامت
زین خلوت میخانه به جائی نتوان رفت
نه یک دو سه روزی نروم تا به قیامت
هر کس که ازین مجلس ما روی بتابد
جاوید ندیمش نبود غیر ندامت
گر زاهد مخمور مرا قدر نداند
بسیار عزیزم بر رندان به کرامت
هر ذره که بینی به تو خورشید نماید
روشن نتوان دید نظر کن به تمامت
خوش جام حبابیست که پرآب حیاتست
می نوش و غنیمت شمر آن جام مدامت
اعیان چو همه صورت اسمای الهند
نامی طلب ای خواجه که نامی است به نامت
گر بنده سید شوی و یار حریفان
سلطان جهان یار شود بلکه غلامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف فضایی پر از شادی و آرامش در میخانه میپردازد. او خود را در جمع رندان و مستان مییابد و از ملامت و قضاوت دیگران بیخبر است. شاعر دعوت میکند تا دیگران نیز به این مکان خوشنوش بیایند و از آنجا لذت ببرند. او تأکید میکند که در این خلوت نمیتوان به جایی دیگر رفت و این حالت تا ابد ادامه خواهد داشت. همچنین، شاعر به ارزش و اهمیت رندان اشاره دارد و میگوید که اگر زاهدی او را نادیده بگیرد، برای رندان ارزشمند است. در نهایت، او به نوشیدن می و زیادی از زندگی اشاره میکند و بر اهمیت این لحظات میافزاید.
هوش مصنوعی: در محلهای که دلخوشی و سرور حاکم است نشستهام و با دوستان خوشگذرانی میکنم و از انتقادات و سرزنشها بیخبر و آسودهام.
هوش مصنوعی: خانهای سرشار از آرامش و امنیت است. بیایید و شاهد باشید که همهای مستان در خوشی و امنیت به سر میبرند و یاران نیز در سلامت هستند.
هوش مصنوعی: از این تنهایی و سکوت میخانه نمیتوان جایی رفت. نه فقط برای یک یا دو روز، بلکه تا ابد در اینجا میمانم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از این مجلس دوری کند و روی برگرداند، در نهایت جز پشیمانی نصیبی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر زاهد زهد فروش به من ارزش ندهد، برای رندان با کرامت خیلی عزیزترم.
هوش مصنوعی: هر چیز کوچکی که میبینی، روشنایی خورشید را به تو نشان میدهد، اما نمیتوانی به یک ذره نگاه کنی، باید به کل توجه کنی.
هوش مصنوعی: جامی خوش و پر از آب حیات است. از آن بنوش و این فرصت را گرامی بدار که این لذت پایدار است.
هوش مصنوعی: تمام موجودات، همانند شکلها، به اسمهای زیبای تو نیاز دارند. ای آقا، نامی را جستجو کن که به نام تو گره خورده است.
هوش مصنوعی: اگر بندهٔ سید باشی و دوست این حریفان، سلطان جهان هم به یاری تو میآید، اما در نهایت، تو را فقط به عنوان خدمتگزار خود در نظر میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت
برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت
صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت
سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام
بسیار به دندان گزد انگشت ندامت
در دیده خیال قد تو روز جدائی
[...]
ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت
گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت
شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب
نه روی سفر کردن و نه رای اقامت
رفتی و مپندار که دست از تو بدارم
[...]
تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت
تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت
مستغرق غم گشته به دریای تحیر
باشد که از این ورطه درآیم به سلامت
درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش
[...]
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.