گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

یاد جانان میان جان من است

عشق او عمر جاودان من است

نفس روح بخش من دریاب

که دم عیسوی از آن من است

هفت دریا به نزد اهل نظر

موجی از بحر بیکران من است

اهل بیت رسول اگر جوئی

از منش جو که خاندان من است

مجلس پر ز نعمت جنت

بزم رندان نزول خوان من است

یک زمانی به حال ما پرداز

خوش زمانی ، که این زمان من است

هر که خواهد نشان آل از من

نعمت الله من نشان من است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۳۱۶ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

این سخنهاکه مغز جان من است

گر بد ارنیک شد زبان من است

اثیر اخسیکتی

این زبان کاندرین دهان من است

سبب محنت و زیان من است

در دهانم همیشه هست نهان

و آشکارا کن نهان من است

من بدو خرمم، که در همه حال

[...]

عراقی

لبت آب حیات جان من است

شوق پیدا غم نهان من است

همام تبریزی

وان نه اندازه زبان من است

که بسی برتر از بیان من است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه