گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

خلوت من مقام رندانست

هر چه دارم به نام رندان است

این چنین گفتهای مستانه

سخنی از پیام رندان است

عین آب حیات اگر جوئی

جرعهٔ می ز جام رندان است

زلف خوبان و حسن مه رویان

اثر صبح و شام رندان است

پادشاه سریر هفت اقلیم

از دل و جان غلام رندان است

بزم عشقست و عاشقان سرمست

ساغر می به کام رندان است

خوش بخوانش که گفتهٔ سید

نکته ای از کلام رندان است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۸۷ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شاه نعمت‌الله ولی

نعمت الله امام رندان است

نور چشم تمام رندان است

باز از دولت چنان شاهی

همه عالم به کام رندان است

دور رندی و وقت میخواریست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه