شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷

خلوت من مقام رندانست

هر چه دارم به نام رندان است

این چنین گفتهای مستانه

سخنی از پیام رندان است

عین آب حیات اگر جوئی

جرعهٔ می ز جام رندان است

زلف خوبان و حسن مه رویان

اثر صبح و شام رندان است

پادشاه سریر هفت اقلیم

از دل و جان غلام رندان است

بزم عشقست و عاشقان سرمست

ساغر می به کام رندان است

خوش بخوانش که گفتهٔ سید

نکته ای از کلام رندان است