گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

کار عشقست و کار ما آنست

خواجه و خواندگار ما آنست

نقش رویش خیال می بندم

نور چشم و نگار ما آنست

رند مستی که باده می نوشد

در خرابات یار ما آنست

هرکه باشد مدام همدم جام

همدم دوستدار ما آنست

غم عشقش به جان و دل جوئیم

شادی و غمگسار ما آنست

در خرابات خلوتی داریم

خانه او و یار ما آنست

نعمت الله زیاد مگذارش

یاد کن یادگار ما آنست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۸۸ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم