گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

هرکه او با ما در این دریا نشست

آبروئی یافت خوش با ما نشست

بر در میخانه مست افتاده ایم

هرکه آمد پیش ما اینجا نشست

از سر جان و جهان برخاست دل

بر در یکتای بی همتا نشست

در خرابات مغان مست و خراب

خوش بود با شاهد رعنا نشست

بزم رندان جنت المأوی بود

جاودان خواهیم در مأوا نشست

در سر هر کس که سودائی فتاد

کی تواند یک دمی از پا نشست

نعمت الله در همه عالم یکی است

بر سریر سلطنت تنها نشست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۵۹ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شاه نعمت‌الله ولی

جان ما با ما در این دریا نشست

یار دریا دل خوشی با ما نشست

از سر هر دو جهان برخاست دل

بر در یکتای بی‌ همتا نشست

در خرابات مغان ما را چو یافت

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه