ساقی سرمست ما یاری خوش است
خوش حریفانیم و خماری خوش است
گر دوصد جان را به یک جرعه خرند
زود بفروشش که بازاری خوش است
عشقبازی کار بیکاران بود
کار ما می کن که این کاری خوشست
بر سر دار فنا بنشسته ایم
خوش سر داری و سرداری خوشست
بلبل مستیم در گلزار عشق
بزم عشاق است و گلزاری خوشست
پر بود تکرار در گفتار ما
تو خوشی بشنو که تکراری خوشست
نعمت الله مست و جام می به دست
باده نوشی با چنین یاری خوشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره لذت و خوشی زندگی، عشق و camaraderie صحبت میکند. ساقی و یاری خوش، به شادی و سرمستی میپردازند. شاعر اشاره میکند که در جمع دوستان و در بزم عشق، زندگی شیرینتر میشود و حتی اگر جان را هم در این راه بدهند، لذتهایی که میچشند ارزشمند است. عشق و بادهنوشی در این فضا، نماد زندگی و خوشی هستند و تکرار گفتار آنها نیز بیانگر لذتهای همیشگی است. در نهایت، شاعر از خوشیهای ناشی از دوستی و شادی در کنار یاران سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ساقی ما که ما را سرمست کرده، یاری خوبی است و ما نیز دوستان خوبی داریم و خوشحالیم که در کنار هم هستیم.
هوش مصنوعی: اگر دو صد جان را در یک جرعه بخورند، زود بفروشیدش، چون این بازار خوب و پر رونقی است.
هوش مصنوعی: عشق و معشوقی برای افراد بیکار و بیمسئولیت است؛ اما ما مشغول کارهای جدیتری هستیم که این کار برای ما بسیار لذتبخش و خوشایند است.
هوش مصنوعی: ما در اینجا بر سر دار فانی نشستهایم و از آنچه داریم خوشحالیم، زیرا زندگی و رهبری، هر دو خوشایند و زیبا هستند.
هوش مصنوعی: ما در باغ عشق شاد و خوشحالیم و جشن عاشقان برپاست. عشق مانند گلزاری زیباست که ما در آن غرق شدهایم.
هوش مصنوعی: در گفتار ما بارها و بارها تکرار وجود دارد، اما تو به خوشی گوش کن، چون تکرار خوشایند است.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب با دوستی خوب و خوش، لذتبخش است و انسان را به مستی میآورد. نعمتهای الهی با این حالتی که ایجاد میشود، ارزش بیشتری پیدا میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست
هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است
گرچه مردمصورت است آن هم خر است
ای شکم پر نعمت و جانت تهی
چون کنی بیداد؟ کایزد داور است
گر تو را جز بتپرستی کار نیست
[...]
بنده گر خوبست گر زشت آن تست
عاشق ار دانا و گر نادان تراست
ساقیا در جام من ریز آب رز
زان بضاعت ده که عشرت سود اوست
در جهان چون آب رز معلوم نیست
آتشی کز زلف ساقی دود است
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
سر به بازار قلندر برنهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
تا کی از تزویر باشم رهنمای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.