آئینهٔ ذات عین ذاتست
دانست که مجمع صفاتست
بی جود وجود حضرت او
عالم به تمام فانیاتست
می نوش مدام دُردی درد
کین دُردی درد دل دواتست
میخانهٔ ماست در خرابات
وین خانه ورای شش جهاتست
سیراب شدند اهل عالم
آری همه چیز ذوحیاتست
گر کشته شوی به تیغ عشقش
آن حی قدیم خونبهاتست
سید به حضور نعمة الله
دایم به طهارت و صلاتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رخسار تو شمع کایناتست
وز قند تو شور در نباتست
ریحان خط سیاه شیرین
پیرامن شکّرت نباتست
خضرست مگر که سرنوشتش
[...]
لعل تو که معدن حیاتست
از حسرت آن حیات ماتست
هر جلوه ز روی بی نظیرت
منظور جمیع ممکناتست
قائم بوجودت ار نباشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.