راز دل عشاق به هر کس نتوان گفت
این گوهر عشقست بگفتن نتوان سفت
در صومعه یک دم نتوانیم نشستن
بر خاک در میکده صد سال توان خفت
مردانه قدم بر سر مستی بنهادیم
به زین لگدی بر سر هستی نتوان کُفت
گر دست دهد دولت جاوید بیابیم
حاشا که خودی از ره توحید توان رفت
گفتم سر زلفش که مگر مشک خطائی
پیچید به خود زین سخن و نیک برآشفت
جامیست پر از باده و ما مست و خرابیم
هرگز نبرد زاهد مخمور ز ما مُفت
بشنو سخنی سید ما گر سر وقتست
خود خوشتر ازین قول که گفت است و توان گفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به راز و عمق عشق اشاره دارد که نمیتوان به راحتی درباره آن صحبت کرد. شاعر بیان میکند که در صومعه، جایی برای آرامش و سکون نیست، در حالی که در میکده، میتوان سالها آرام گرفت. او از شجاعت خود در پذیرش مستی و نادیده گرفتن هستی سخن میگوید و به این نکته اشاره دارد که اگر دولت جاودانی به دست آید، هرگز از راه توحید دور نخواهد شد. همچنین، شاعر به زلف معشوق و اثر آن بر خود اشاره کرده و در نهایت به مستی و حال خراب خود در کنار دوستانش اشاره میکند. در انتها، او به اهمیت شنیدن سخن از سید خود میپردازد و بر بینظیری این گفتار تاکید میکند.
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق عاشقان چیزی است که نمیتوان به هر کسی گفت. این احساسات گرانبها و ارزشمند هستند و نمیشود آنها را تنها با کلمات بیان کرد.
هوش مصنوعی: در محل عبادت نمیتوانیم حتی یک لحظه روی خاک بنشینیم، اما در میخانه میتوانیم سالها استراحت کنیم.
هوش مصنوعی: ما با جرأت و شجاعت بر روی حالت مستی پا گذاشتیم و هیچ ضربهای نمیتواند بر سر وجود و هستیمان تاثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر فرصتی پیش بیاید که به خوشبختی ابدی دست یابیم، هرگز نمیپذیریم که خود را از مسیر یگانگی و وحدت دور کنیم.
هوش مصنوعی: به او گفتم شاید مشک بویی به خود بگیرد از زلفش، اما او از این حرف ناراحت شد و به شدت واکنش نشان داد.
هوش مصنوعی: ما در حال نوشیدن جامی پر از شراب هستیم و به خاطر آن مست و بی حال شدهایم. هرگز زاهدی که پرهیزگار است، ما را به خاطر مستیامان سرزنش نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر سخن سیدی را بشنوی، ارزش آن بیشتر از هر کلامی است که قبلاً گفته شده و میتوان گفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صف صف سپه از کوفه در آن دشت روان سفت
با کاوش و کین جفت
از مردن ماماچه و مشاطه ی این مرز
کو ترک نما مادر گیتی ره و هر هفت
مشاطه و ماماچه ز دنیا همه رفتند
تاریخ فتاد این دو نفر را که ز کف رفت
۱۳۰۷ق
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.