چشم عالم روشن از نور خداست
هر که این را دید نور چشم ماست
در دل آن کس که او گنجیده است
همچو او صاحبدلی دیگر کراست
حال ما داند درین دریا به ذوق
یار بحر وی که با ما آشناست
دُرد درد او اگر یابی بنوش
زانکه دُرد درد او ما را دواست
ذرهٔ خورشید این و آن همه
در نظر آئینه گیتی نماست
عاشق ار در عشق او کشته شود
حضرت معشوق او را خونبهاست
نعمت الله رند سرمستی خوشست
پادشاهست او نپنداری گداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره نور خدا و عشق الهی است. شاعر به روشنی و نور خدا اشاره میکند که چشم عالم را روشن میکند و هر کس که این نور را ببیند، نور چشم او میشود. در دل کسانی که به خدا نزدیکند، محبت و عشق خداوند وجود دارد. شاعر همچنین میگوید که یار بحر (خدا) حال ما را میداند و اگر درد او را احساس کنیم، همان درد برای ما درمان است. او به عشق و شیدایی عاشقانی که برای عشق الهی جان میبازند، اشاره میکند که در عوض، خداوند پاداشی برای آنها دارد و نعمتهای الهی را به آنها ارزانی میدارد. در نهایت، شاعر با توصیف حالت سرمستی و رندی از نعمتهای الهی، به عظمت خداوند اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چشمها و نگاههای دنیا از روشنی خداوند پر شده است و هر کسی که این حقیقت را درک کند، نور و روشنی چشمان ما نیز خواهد بود.
هوش مصنوعی: در دل کسی که او وجود دارد، مانند او صاحبدل دیگری پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: ما حال و روز خود را در این دریا میدانیم، به خاطر عشق و علاقهای که به یار داریم. او به خوبی با حال و هوای ما آشناست و دریا (زندگی) را برای ما قابل درک کرده است.
هوش مصنوعی: اگر به درد او دسترسی پیدا کنی، بنوش آن را، زیرا که درد او درمانی برای ماست.
هوش مصنوعی: ذرهای از خورشید در آینه جهان به نمایش گذاشته شده است، و همه چیز در نظر ما تجلیاتی از آن است.
هوش مصنوعی: اگر عاشق در راه عشق محبوبش جان خود را از دست بدهد، حضرت معشوق برای او پاداشی قائل است.
هوش مصنوعی: نعمت الله، فاش و خوشحال است و به نوعی در حال لذت بردن از زندگی است. نباید او را با گداها اشتباه بگیری، چرا که او کارآفرین و بزرگمنش به شمار میرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مرغ ایمانرا دو پر خوف و رجاست
مرغ را بیپر پرانیدن خطاست.
ای نگارین چون تو از خوبان کجاست
نیست کس را آنچه از گیتی تراست
قد و روی و زلف،سرو و ماه مشک
مشک، پیچان، ماه، تابان، سرو،راست
تا مرا مهر تو اندر دل نشست
[...]
«ای قوامی هر که چون تو نانباست
تا قیام الساعه فخر شهر ماست »
«گندم فضل خدای از بهر تو
کشته اندر دستگرد کبریاست »
«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست
[...]
رتبت و تمیکن صدر موئتمن
همچو قدر و همتش بیمنتهاست
آفتابش در سخاوت مقتدیست
واسمان را در کفایت مقتداست
طبع شد بیگانه با آز و نیاز
[...]
عشق تو همچون قضا فرمانرواست
وصل تو همچون قدر مشکل گشاست
لعل میگونت بسرخی میزند
سرخیش زانست کاندر خون ماست
عشق تو زرد کرد رنگ روی من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.