گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

هرکجا پیریست طفل پیر ماست

این چنین پیری در این عالم کراست

جملهٔ ارواح جزئیات او است

بلکه او در کل عالم پادشاست

در صفات و ذات او دیدم عیان

حضرت او مظهر لطف خداست

نقطهٔ بابل الف بل خود الف

روح اعظم سید هر دو سراست

ای که می پرسی که این اوصاف کیست

شمه ای از خلق و خوی مصطفی است

عین او بحر است و ما امواج او

تا نپنداری که او از ما جداست

من شدم فانی ز خود باقی بُود

بر سر دار فنا دار بقاست

کی بیابد لذت از جان عزیز

هر کرا با او به جانش پادشاست

نعمت الله او به عالم می دهد

نعمت الله نعمت بی منتهاست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۷۶ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خواجه عبدالله انصاری

مرغ ایمانرا دو پر خوف و رجاست

مرغ را بی‌پر پرانیدن خطاست.

مسعود سعد سلمان

ای نگارین چون تو از خوبان کجاست

نیست کس را آنچه از گیتی تراست

قد و روی و زلف،سرو و ماه مشک

مشک، پیچان، ماه، تابان، سرو،راست

تا مرا مهر تو اندر دل نشست

[...]

قوامی رازی

«ای قوامی هر که چون تو نانباست

تا قیام الساعه فخر شهر ماست »

«گندم فضل خدای از بهر تو

کشته اندر دستگرد کبریاست »

«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قوامی رازی
انوری

رتبت و تمیکن صدر موئتمن

همچو قدر و همتش بی‌منتهاست

آفتابش در سخاوت مقتدیست

واسمان را در کفایت مقتداست

طبع شد بیگانه با آز و نیاز

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

عشق تو همچون قضا فرمانرواست

وصل تو همچون قدر مشکل گشاست

لعل میگونت بسرخی میزند

سرخیش زانست کاندر خون ماست

عشق تو زرد کرد رنگ روی من

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه