عشق او سلطان ملک جان ماست
اینچنین ملک و چنین سلطان کراست
پادشاه هفت اقلیم ای عزیز
نزد این سلطان درویشان گداست
با وجود او کرا باشد وجود
ور تو گوئی هست آن عین خطاست
رند سر مستیم و با ساقی حریف
همچو ما رندی در این عالم نخاست
دُرد درد عشق او نوشیده ایم
دُرد درد عشق او ما را دواست
مجلس عشقشت و ما سرمست او
شاهد میخانه در فرمان ماست
نعمت الله در همه عالم یکیست
لاجرم او سید هر دو سراست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به عشق و عظمت معشوق اشاره دارد که در حقیقت، سلطان و پادشاه جان انسانهاست. شاعر بیان میکند که در مقایسه با این عشق، همه چیزهای دیگر، حتی پادشاهی بر هفت اقلیم، بیارزش است. وجود این عشق به معنای واقعی کلمه، وجود دارد و هر چه غیر از آن، خطاست. همچنین، شاعر از حالت مستی و شادابی ناشی از عشق صحبت میکند و میگوید که درد عشق او برایشان درمانی است. در نهایت، تاکید میکند که نعمت و فیض الهی در همه جا یکی است و معشوق، سید هر دو عالم است.
هوش مصنوعی: عشق او فرمانروای روح و دل ماست؛ چنین پادشاه و چنین سرزمین با چه کسی است؟
هوش مصنوعی: ای عزیز، پادشاهی که بر همهی سرزمینها حکومت میکند، در برابر این سلطان درویشان و تهیدستان، تنها یک گدا به حساب میآید.
هوش مصنوعی: با وجود او هیچ موجودی معنی ندارد و اگر تو بگویی که وجود دارد، این کاملاً اشتباه است.
هوش مصنوعی: ما مستان بیخبر از خود هستیم و با ساقی خود مشغولیم؛ در این دنیا هیچکس به رندی و شیطنت ما نمیرسد.
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق او رنج و درد را چشیدهایم و همین درد عشق او برای ما مایهی آرامش و درمان است.
هوش مصنوعی: محفل عشق پر از شوری است و ما غرق در لذت آن هستیم، گواهی که در این میخانه داریم، در اختیار ماست.
هوش مصنوعی: نعمت خداوند در تمام جهان یکسان است و از این رو، او سرور و بزرگ همه عالم به شمار میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مرغ ایمانرا دو پر خوف و رجاست
مرغ را بیپر پرانیدن خطاست.
ای نگارین چون تو از خوبان کجاست
نیست کس را آنچه از گیتی تراست
قد و روی و زلف،سرو و ماه مشک
مشک، پیچان، ماه، تابان، سرو،راست
تا مرا مهر تو اندر دل نشست
[...]
«ای قوامی هر که چون تو نانباست
تا قیام الساعه فخر شهر ماست »
«گندم فضل خدای از بهر تو
کشته اندر دستگرد کبریاست »
«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست
[...]
رتبت و تمیکن صدر موئتمن
همچو قدر و همتش بیمنتهاست
آفتابش در سخاوت مقتدیست
واسمان را در کفایت مقتداست
طبع شد بیگانه با آز و نیاز
[...]
عشق تو همچون قضا فرمانرواست
وصل تو همچون قدر مشکل گشاست
لعل میگونت بسرخی میزند
سرخیش زانست کاندر خون ماست
عشق تو زرد کرد رنگ روی من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.