گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عشق جانان در میان جان ماست

گنج معنی در دل ویران ماست

ما به درد دل گرفتار آمدیم

وین عجب کاین درد دل درمان ماست

هر کسی را کفر و ایمانی بود

زلف رویش کفر و هم ایمان ماست

زاهدی باری به شأن عقل تو است

عشق بازی آیتی در شأن ماست

ما به عشق او به میدان آمدیم

گوی عالم در خم چوگان ماست

از شراب ناب بی غش سرخوشیم

مستی ما از می جانان ماست

در سماع عارفان در کنج دل

زهره قوال و قمر رقصان ماست

سید خلوت سرای وحدتیم

نعمت الله از دل و جان آن ماست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۵۷ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حکیم نزاری

هر که را جانی‌ست با جانان ماست

جان ما چون او شود او جان ماست

هر دو عالم گر یکی بینی به او

آن یکی سرچشمه ی حیوان ماست

چشمه ی خضر و زلال زندگی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
شاه نعمت‌الله ولی

قابل نور الهی جان ماست

این چنین جان خوشی جانان ماست

جام آبی از حباب ما بنوش

زآنکه او سرچشمهٔ حیوان ماست

قرص ماه و کاسهٔ زرین مهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه