گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

دیدهٔ دل از تو منور شده

مجمع جان از تو معطر شده

زلف تو آشفته شده سر به سر

در سر سودات بسی سر شده

این دل ما بود به عشق تو خوش

وصل تو را یافته خوشتر شده

ذره ای از نور رخت تافته

در نظر روشن ما خور شده

قطره ای از آب زلال لبت

گشته روان چشمهٔ کوثر شده

نقش خیال تو پدید آمده

آدم از آن نقش مصور شده

ساغر می داده نشانی به ما

زان لب ما همدم ساغر شده

عقل اگر آمد و گر شد چه شد

آمده بسیار و مکرر شده

بنده زده بوسه ای بر پای او

در همه جا سید و سرور شده

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شاه نعمت‌الله ولی

دیده صبح از تو منور شده

طرهٔ شام از تو معنبر شده

باد صبا بوی تو را یافته

عالم از آن بوی معطر شده

در نظر اهل نظر کائنات

[...]

میرداماد

دامن هستی ز تو پر در شده

جیب دل از درد غمت پر شده

ایرج میرزا

گفتی از آن عالم تن در شده

وارد یک عالَم دیگر شده

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه