گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

آفتاب حسن او عالم منور ساخته

نقش عالم از مثال خود مصور ساخته

در میان دایره خوش خط موهومی کشید

صورت قوسین از آن معنی محور ساخته

جملهٔ اعیان عالم مظهر اسماء اوست

عین هر فردی به انعامی مقرر ساخته

یک الف بنوشت و هفت آیت از آن آمد پدید

هفت هیکل حافظ این هفت کشور ساخته

جود او مجموع موجودات را داده وجود

خاک را کرده نظر آن خاک را زر ساخته

خوش حبابی در محیط عشق او پیدا شده

قبه‌ای بر روی آب از عین ما بر ساخته

صورت و معنی عالم جمع کرده در یکی

و آن یکی در دو جهان سلطان و سرور ساخته

در میان آب بنشستیم در دریای عشق

عین ما از آب روی داده خوشتر ساخته

گنج پنهان بود پیدا کرد‌ه‌ است بر بینوا

پادشاه از لطف خود با بینوا در ساخته

اسم اعظم نعمت‌اللّه را عطا کرده به من

بنده‌ای را سیدی در بحر و در بر ساخته

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خواجوی کرمانی

از سم که پیرکش بین اختر افسر ساخته

وز رکابش آسمان طوق دو پیکر ساخته

زرگران رسته ی بازار شهرستان صنع

مهچه ی خرگاهش از خورشید انور ساخته

چرخ زرین گوی کز صنعت گران خاص اوست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
شاه نعمت‌الله ولی

نور رویش دیدهٔ مردم منور ساخته

صورت خود را به لطف خود مصور ساخته

بسته است از مه نقابی آفتاب روی او

تا نداند هر کسی خود را چنین برساخته

درخرابات مغان بزم خوشی آراسته

[...]

اهلی شیرازی

آن شهنشاهی که ملک دین مسخر ساخته

آفتاب روی او عالم منور ساخته

دست قدرت صیقل روی زمین آراسته

تبع سلطان شاه اسماعیل حیدر ساخته

ملک هر دو عالم از لطف و کرامت لطف اوست (کذا)

[...]

جیحون یزدی

باز آن سرخ اطلس زیب پیکر ساخته

رنگ دیگر ریخته نیرنگ دیگر ساخته

تا برنگی دیگر از ما دل بر دهر لحظه یار

سرخ اطلس زیب آن اسپید پیکر ساخته

خسروی دراعه گلگون کرده و شبدیز ناز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جیحون یزدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه