گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ما خیالیم در حقیقت او

جز یکی در وجود دیگر کو

عاشق و رند و مست و قلاشیم

برو ای عقل و هر چه خواهی گو

عقل با عشق آشنا نشود

همدم ترک کی شود هندو

با دو رو او یگانه کی باشد

باش با عاشقان او یک رو

یک سر مو ز ما نخواهی یافت

تا ز تو باقی است یک سر مو

می وحدت ز جام کثرت نوش

گنج معنی ز گنج صورت جو

طالب ذوق نعمت الله شو

که همه یافتند ذوق از او

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

چون نهاد او پهند را نیکو

قید شد در پهند او آهو

عنصری

مرد ملاح تیز اندک رو

راند بر باد کشتی اندر ژو

وطواط

شمس دین ، ای ترا بهر نفسی

در جان کهن سعادت نو

ای زبانها بمدحت تو روان

وی روانها بطاعت تو گرو

بر گذشته موافق تو زچرخ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه