گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

این چشم تو دایم مدام آب روان دارد به جو

بنشین دمی بر چشم ما آن آبروی ما بجو

سرچشمهٔ آبی خوشست در عین ما می‌کن نظر

کآب زلالی می‌رود از دیدهٔ ما سو به سو

رو را به آب چشم خود می‌شو که تا یابی صفا

گر روی خود شویی چو ما باشی چو ما پر آبرو

موج و حباب و قطره را می‌بین و در دریا نگر

با هر یکی یک دم بَرآ وز هر یکی ما را بجو

ما آینه تو آینه آن یک نموده رو به ما

گر یک دو بنماید تو را باشد دوئی از ما و تو

از گرمی ما خم میْ در جوش آید باز هی

وز آتش دلسوز ما هم جام سوزد هم سبو

این قول مستانه شنو در بزم سید خوش بخوان

رندی اگر یابی دمی اسرار مستان بازگو

 
 
 
ناصرخسرو

عالی حسامش سر درو خورشید دین را نور و ضو

بدخواه او مملوک شو سر حقایق زو شنو

میبدی

هم تو مگر سامان کنی، راهم به خود آسان کنی‌

وین درد را درمان کنی، زان مرهم احسان تو

حذف شود

حذف شود

مولانا

والله ملولم من کنون از جام و سغراق و کدو

کو ساقی دریادلی تا جام سازد از سبو

با آنچ خو کردی مرا اندرمدزد آن ده مها

با توست آن حیله مکن این جا مجو آن جا مجو

هر بار بفریبی مرا گویی که در مجلس درآ

[...]

سلمان ساوجی

گر مطربی رودی زند، بی می ندارد آبرو

ور بلبلی عیشی کند، بی گل ندارد رنگ و بو

آهنگ تیز چنگ و نی، بی می ندارد شورشی

شیرین حدیثی می‌کند، مطرب شراب تلخ کو؟

با رود خشک و رود زن، تا چند سازم ساقیا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
قاسم انوار

ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را بازجو

بحرست جام جان ما،ما را ز طرف جو مجو

ناصح قیامت می کند در وعظ و ما حیرت زده

بس فارغیم از قول او، گو: هر چه می خواهی بگو

ای ناصح، آخر تا بکی ما را ملامت می کنی؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه