گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عالم منور است به نور جمال او

داریم ما کمال ولی از کمال او

نقش خیال اوست که بر دیده رو نمود

در خواب دیده ایم از آن رو خیال او

آب حیات ماست که نوشند تشنگان

سرچشمهٔ خوشی بود آب زلال او

رندیم و لاابالی و نوشیم می مدام

نه بادهٔ حرام شراب حلال او

هر زنده ای که جان عزیزش ازو بود

جاوید باشد او و نباشد زوال او

مستی که اصل او بُود از کوی می فروش

جاوید باشد او و نباشد زوال او

سید یکیست در دو جهان مثل او کجاست

هرگز ندیده دیدهٔ مردم مثال او

 
 
 
سنایی

از نکبت زمانه و حال و محال او

تا چند گویم ای مه دی ماه و حال او

خود در کمال چرخ نه بس آب و روشنیست

ای خاک تیره بر سر چرخ و کمال او

خون فنا بریخته کو ریخت خون او

[...]

مجیرالدین بیلقانی

یعنی دوای جان، فلکی کز جلال او

عین الکمال کرد ستم بر کمال او

یعنی دوای جان فلکی کز جلال او

عین الکمال کرد ستم بر کمال او

یعنی دوای جان، فلکی کز جلال او

[...]

عراقی

برتر ز چند و چون جبروت جلال او

بیرون ز گفت و گو صفت لایزال او

نگذاشت و نگذرد نظر هیچ کاملی

گرد سرادقات جمال و کمال او

گر نیستی شعاع جمالش، همه جهان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

نقشی نبسته ایم به غیر از خیال او

حسنی نیافتم جدا از جمال او

از لوح کائنات نخواندیم هیچ حرف

کان حرف را نبود خطی از مثال او

ما را هوای چشمهٔ آب زلال نیست

[...]

رضاقلی خان هدایت

ای آنکه از خدا طلبیدی وصال او

آیینه صاف کن که ببینی جمال او

بی عشق هر که گفت که این راه ممکن است

بر ما نه لازم است شنیدن محال او

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه