عالم منور است به نور جمال او
داریم ما کمال ولی از کمال او
نقش خیال اوست که بر دیده رو نمود
در خواب دیده ایم از آن رو خیال او
آب حیات ماست که نوشند تشنگان
سرچشمهٔ خوشی بود آب زلال او
رندیم و لاابالی و نوشیم می مدام
نه بادهٔ حرام شراب حلال او
هر زنده ای که جان عزیزش ازو بود
جاوید باشد او و نباشد زوال او
مستی که اصل او بُود از کوی می فروش
جاوید باشد او و نباشد زوال او
سید یکیست در دو جهان مثل او کجاست
هرگز ندیده دیدهٔ مردم مثال او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و کمال الهی میپردازد. شاعر بیان میکند که نور جمال خداوند بر عالم تابیده و کمال او بینهایت است. او به نقش خیال و تصویر خدا در خوابها اشاره دارد و آن را آب حیات مینامد که روح تشنگان را سیراب میکند. همچنین، شاعر به حالاتی چون رندی و نوشیدن شراب اشاره میکند که با وجود لاابالی بودن، حلال و از خواص الهی است. در نهایت، او معتقد است که هر موجودی که به خدا وابسته است، جاوید و پایدار خواهد ماند. شاعر همچنین به یکتایی و بینظیری یک سید در جهان اشاره میکند که هیچ کس مانند او را ندیده است.
هوش مصنوعی: جهان به روشنی زیبایی او روشن است و ما نیز به کمال دست یافتهایم، اما کمال ما از کمال او نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که تصوری از محبوب در خواب به چشمان ما نمایان شده است. آنچه که در خواب دیدهایم، در واقع بازتابی از خیال محبوب است که در ذهن ما نقش بسته.
هوش مصنوعی: آب حیات ما منبعی است که تشنگان را سیراب میکند و این آب زلال، سرچشمهٔ شادی و خوشحالی است.
هوش مصنوعی: ما افرادی آزاد و بیپروا هستیم و به طور مداوم شراب مینوشیم، نه از آن مشروبات حرام، بلکه از شراب حلال و خوشایند.
هوش مصنوعی: هر موجودی که جانش گرانقدر و ارزشمند باشد، همیشه پایدار خواهد ماند و هیچگاه از بین نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: مستی که منشأ آن از محلی است که می فروشی وجود دارد، دائمی و جاودانه است و از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: در دو جهان، سید (رئیس یا پیشوای) واحدی وجود دارد که هیچ مشابهی برای او نیست و مردم هرگز مانند او را ندیدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از نکبت زمانه و حال و محال او
تا چند گویم ای مه دی ماه و حال او
خود در کمال چرخ نه بس آب و روشنیست
ای خاک تیره بر سر چرخ و کمال او
خون فنا بریخته کو ریخت خون او
[...]
یعنی دوای جان، فلکی کز جلال او
عین الکمال کرد ستم بر کمال او
یعنی دوای جان فلکی کز جلال او
عین الکمال کرد ستم بر کمال او
یعنی دوای جان، فلکی کز جلال او
[...]
برتر ز چند و چون جبروت جلال او
بیرون ز گفت و گو صفت لایزال او
نگذاشت و نگذرد نظر هیچ کاملی
گرد سرادقات جمال و کمال او
گر نیستی شعاع جمالش، همه جهان
[...]
نقشی نبسته ایم به غیر از خیال او
حسنی نیافتم جدا از جمال او
از لوح کائنات نخواندیم هیچ حرف
کان حرف را نبود خطی از مثال او
ما را هوای چشمهٔ آب زلال نیست
[...]
ای آنکه از خدا طلبیدی وصال او
آیینه صاف کن که ببینی جمال او
بی عشق هر که گفت که این راه ممکن است
بر ما نه لازم است شنیدن محال او
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.