گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ای تاج فرق شاه فلک خاک پای تو

وی پادشاه صورت و معنی گدای تو

مقصود از آفرینش عالم توئی و بس

ای جسم و جان ، دنیی وعقبی فدای تو

آئینهٔ صفات الهی و عارفان

بینند آن صفات به نور صفای تو

خلوتسرای نقش خیال تو چشم ماست

غیر تو نیست لایق خلوتسرای تو

بیگانه از خدای نباشد به هیچ روی

هر عاشقی که هست چو ما آشنای تو

تو نور آفتاب وجودی و کاینات

مانند ذره رقص کنان در هوای تو

دل دارد از بلای تو ذوق خوشی مدام

صد جان فدای ذوق خوشی مبتلای تو

ای جان انس و جان ، دل ما جایگاه تست

هرگز نداشتیم کسی را به جای تو

روح القدس که سرور ملک ملایکست

آمد به زیر سایهٔ فر همای تو

گر هست طاعت دگری روزه و نماز

حمد خداست طاعت ما و ثنای تو

سید سریر سلطنش عرش اعظم است

تا بار یافت در حرم کبریای تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو

کبکان شدند بسته به دام بلای تو

بر چشم سرمه کرده دویدند تا همه

روشن کنند دیده به عز لقای تو

امیر معزی

ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو

ای اختران چرخ همه خاک پای تو

هرچند روشن‌اند و بلند آفتاب و ماه

دارند روشنی و بلندی ز رای تو

جز کردگار عالم و سلطان روزگار

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سوزنی سمرقندی

ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو

منشیندا کسی بجز از تو بجای تو

بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب

بادا ببحر لهو طرب آشنای تو

بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین

[...]

قوامی رازی

ای فخر روزگار من اندر ثنای تو

با دست عمر آنکه نجوید رضای تو

دارنده جهانی و جان آفرین خلق

منت بود که جان بدهند از برای تو

هربنده ای که طاعت تو ناورد به جای

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای بر میان چرخ کمر از وفای تو

وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو

آراستست خطبه بفرخنده نام تو

وافروختست سکه بفر و بهای تو

انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه