با همه این سخن توان گفتن
دُر معنی چنین توان سفتن
گر مجالی شود به دیده و سر
خاک درگاه او توان رفتن
بر در می فروش ای رندان
عاشقانه خوشی توان خفتن
هر چه سلطان عشق فرماید
کی تواند کسی چنان گفتن
سید از حق چو این سخن گوید
نتوان آن حدیث بنهفتتن
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
با همه این سخن توان گفتن
دُر معنی چنین توان سفتن
گر مجالی شود به دیده و سر
خاک درگاه او توان رفتن
بر در می فروش ای رندان
عاشقانه خوشی توان خفتن
هر چه سلطان عشق فرماید
کی تواند کسی چنان گفتن
سید از حق چو این سخن گوید
نتوان آن حدیث بنهفتتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حلقهٔ دام تو توانش تن
هست شبها به روز آبستن
ایزد آخر نیافریدت تن
همه از بهر خوردن و خفتن
گنج جان را مجوی از هر تن
دامنش گیر و گرد او می تن
سخن از جان جان شنو نه زتن
که به او زیید این سخن گفتن
تویی آن زال پرفریب و فتن
به حوادث همیشه آبستن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.