گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

با همه این سخن توان گفتن

دُر معنی چنین توان سفتن

گر مجالی شود به دیده و سر

خاک درگاه او توان رفتن

بر در می فروش ای رندان

عاشقانه خوشی توان خفتن

هر چه سلطان عشق فرماید

کی تواند کسی چنان گفتن

سید از حق چو این سخن گوید

نتوان آن حدیث بنهفتتن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عراقی

ایزد آخر نیافریدت تن

همه از بهر خوردن و خفتن

همام تبریزی

سخن از جان جان شنو نه زتن

که به او زیید این سخن گفتن

حکیم نزاری

تویی آن زال پرفریب و فتن

به حوادث همیشه آبستن

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه