ایها الطالب چو جای ما و من
عین مطلوبم که می گویم سخن
تا که من با من بود من ، من نیم
چون نباشم من نباشد غیر من
عشق گه در جسم و گه در جان بود
گاه باشد یوسف و گه پیرهن
روحه روحی و روحی روحه
من رآی روحان حلافی البدن
من چو بی من در درون خلوتم
خواه پرده پوش خواهی برفکن
خواه می می نوش و خواهی توبه کن
خواه بت می ساز و خواهی می شکن
من چو از آل حسینم لاجرم
کل شیئی منکم عندی حسن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم وجود و عشق میپردازد. شاعر به خود و وجود فردی اشاره میکند و میگوید اگر من نباشم، هیچ چیز دیگری هم نخواهد بود. عشق در دو بعد جسمی و روحانی وجود دارد و گاه به شکل یوسف و گاه به شکل پیرهن جلوه میکند. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که در خلوت خود، باید آزاد باشیم؛ چه در مستی و چه در توبه، چه بت بسازیم و چه بشکنیم. همچنین با اشاره به انتساب خود به آل حسین، تأکید میکند که همه چیز در وجود انسان زیبایی و حسن دارد.
هوش مصنوعی: ای دانشجو، من آن چیزی هستم که تو به دنبالش هستی و هنگامی که سخن میگویم، عین هدف و آرزوی تو را بیان میکنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که من با خودم هستم، من به معنای واقعی من وجود دارم. اما وقتی که من نیستم، هیچ چیز دیگری جز من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: عشق گاهی در جسم انسان حضور دارد و گاهی در روح او. گاهی عشق به زیبایی و دلربایی یوسف تعبیر میشود و گاهی به شکل پیرهنی که به تن اوست.
هوش مصنوعی: روح من، روح تو است و روح تو، روح من. من این روح را از جهان غیرمادی میدانم که جدا از بدن است.
هوش مصنوعی: من در درون خودم به قدری تنها هستم که اگر تمایل داری میتوانی پردهای که بین ماست را بردار و برهنهام ببینی.
هوش مصنوعی: می توانی شراب بنوشی یا اینکه توبه کنی، می توانی بت بسازی یا اینکه آن را بشکنی.
هوش مصنوعی: من از نسل حسین هستم، بنابراین برای من هر چیزی که به شما مربوط میشود زیبا و ارزشمند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کشتیی بر آب و کشتیبانش باد
رفتن اندر وادیی یکسان نهاد
نه خله باید، نه باد انگیختن
نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن
چرخ پنداری بخواهد شیفتن
زان همی پوشد لباس پر دَرَن
شاخ را بنگر چو پشت دل شده
برگ را بنگر چو روی ممتحن
ابر آشفته برآمد وز دمن
[...]
این دل و جان طبیعت سنج را
یک زمان از می طریقت سنج کن
دوستان را بند گردان از وفا
ورنه باری از جفا دشمن من
چون نکردی یک زبانی لاله وار
ده زبانی نیز چون سوسن مکن
بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن
[...]
آب بنمایم ز وهم خویشتن
رازها دانم بسی زین بیش من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.