زاهدان را نرسد غیبت رندان کردن
عیب باشد بر ما غیبت ایشان کردن
بزم ما مجلس عشق است حریفان سرمست
نتوان مجمع این قوم پریشان کردن
خود گرفتم توانی که دلم آزاری
این چنین کار خطرناک نَبتوان کردن
دل ما کعبهٔ عشق است و مقام محمود
باد ویران که دلش داده به ویران کردن
برو ای عقل و مکن سرزنش عاشق مست
بد بود سرزنش سید نیکان کردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست آن زلف بر آن روی پریشان کردن
طرف گلزار به زیر کله پنهان کردن
زلف را شانه زدی باز چه رسم آوردی
کفر درهم شده را پردهٔ ایمان کردن
ای گل باغ الاهی ز که آموختهای
[...]
نامه ات خواندم و می بایدم افشان کردن
قطره ای چند سرشک از مژه غلتان کردن
بعد ازین شکوه کنم پیشه که معلومم شد
در دلت کرده اثر، شکوهٔ هجران کردن
زده ای طعنه به حالم که چرا صبرت نیست؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.