گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عشق در آن و این توان دیدن

بر یسار و یمین توان دیدن

آن چنان آفتاب روشن رای

در رخ شمس دین توان دیدن

ماه اگر چه بر آسمان باشد

نور او در زمین توان دیدن

عاشقانه اگر طلبکاری

آن چنان این چنین توان دیدن

گر امین خدا چو من باشی

جبرئیل امین توان دیدن

با سلیمان اگر حریف شوی

خاتمش با نگین توان دیدن

نعمت الله را اگر یابی

دلبر نازنین توان دیدن