نعمت الله می است و عالم جام
این چنین جام و می مراست مدام
جز از اینسان حلال نیست شراب
هر که نوشد جز این شراب حرام
ساقی مست مجلس عشقیم
می فروشم حریف و همدم جام
در خرابات کاینات مجو
همچو من دردمند درد آشام
می وحدت به ذوق می نوشم
ذوق داری به بزم ما بخرام
جام و باده شدند همدم هم
مجلس می فروش یافت نظام
عشق شاد آمدی به پافرما
عقل خوش می روی به خیر و سلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف جامعه عشق و میخواری میپردازد. شاعر از می و جام به عنوان نمادی از عشق و حال خوب یاد میکند و به افرادی که در این بزم حضور دارند، تاکید میکند که تنها شراب حقیقی و حلال، همان عشق و حال خوب است. او به ساقی اشاره میکند که میفروشد و در این مجلس عشق، همدم و حریف میباشد. شاعر همچنین به درد و رنج خود اشاره کرده و از حضار میخواهد که در این بزم، با ذوق و شوق شرکت کنند. در نهایت، عشق را شاداب و عقل را به خیر و خوشی میداند.
هوش مصنوعی: نعمت خداوند، مانند شرابی است که در این دنیا به ما هدیه شده و این حالت مداوم و خوشی، همیشه با من است.
هوش مصنوعی: تنها این نوع نوشیدنی حلال است و هر کسی جز این را بنوشد، آن نوشیدنی حرام است.
هوش مصنوعی: در مجلس عشق، ساقی مستی به من میفروشد و من نیز دوستان و همدمانم را نوشیدنی میدهم.
هوش مصنوعی: در این دنیای پرمشکل و ناهموار، مانند من که دردهایی را تحمل میکنم، نیازی به جستجوی مشکلات و دردهای جدید نیست.
هوش مصنوعی: در لذت یگانگی غرق میشوم، اگر تو هم لذت میبری، خوشحال میشوم که به جمع ما بپیوندی و در شادی ما شرکت کنی.
هوش مصنوعی: جام و باده کنار هم قرار گرفتند و همدم یکدیگر شدند، و در این مجلس، میفروش هم نظم و ترتیب را پیدا کرد.
هوش مصنوعی: عشق به شادی و خوشی وارد شده است، و عقل به خوبی و سلامتی میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش تا اول سپیده بام
می همی خورد می به رطل و به جام
با سماعی که از حلاوت بود
مرغ را پایدام ودل را دام
با بتانی که می ندانم گفت
[...]
رام روز است بخت و دولت رام
ای دلارام خیز و در ده جام
ز آن قنینه یکی قدح پر کن
همچو کبک دری یکی بخرام
کام ران و جهان به لهو گزار
[...]
از برای قبول خاصه و عام
به پا باشدت قعود و قیام
ای بملک تو زینت ایام
وی ز تیغ تو نصرة اسلام
بندهٔ حل و عقد تو فلک
سخرهٔ امر و نهی تو ایام
دل پاک تو مجمع دانش
[...]
جرم خورشید دوش چون گه شام
سر به مغرب فرو کشید تمام
از بر خیمهٔ سپهر بتافت
ماه رزین او چو ماه خیام
چون طناب شفق ز هم بگسست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.