گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

نعمت الله می است و عالم جام

این چنین جام و می مراست مدام

جز از اینسان حلال نیست شراب

هر که نوشد جز این شراب حرام

ساقی مست مجلس عشقیم

می فروشم حریف و همدم جام

در خرابات کاینات مجو

همچو من دردمند درد آشام

می وحدت به ذوق می نوشم

ذوق داری به بزم ما بخرام

جام و باده شدند همدم هم

مجلس می فروش یافت نظام

عشق شاد آمدی به پافرما

عقل خوش می روی به خیر و سلام

 
 
 
گنج‌نامهٔ حاجی‌جلال
شهید بلخی

عیب باشد به کار نیک درنگ

گر شتاب آمد ای رفیق ملام

عاقبت را هم از نخستین بین

تا به غفلت گلو نگیرد دام

فرخی سیستانی

دوش تا اول سپیده بام

می همی خورد می به رطل و به جام

با سماعی که از حلاوت بود

مرغ را پایدام ودل را دام

با بتانی که می ندانم گفت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
مسعود سعد سلمان

رام روز است بخت و دولت رام

ای دلارام خیز و در ده جام

ز آن قنینه یکی قدح پر کن

همچو کبک دری یکی بخرام

کام ران و جهان به لهو گزار

[...]

وطواط

ای بملک تو زینت ایام

وی ز تیغ تو نصرة اسلام

بندهٔ حل و عقد تو فلک

سخرهٔ امر و نهی تو ایام

دل پاک تو مجمع دانش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه