در خرابات مغان دارم مقام
باده مینوشم ز جام جم مدام
جام و باده هر دو یک رنگ آمدند
من ندانم کین کدام است آن کدام
دولتی دارم به یمن وصل او
این سعادت بین که دارم بر دوام
نور و ظلمت هر دو را بگذاشتم
این یکی را با حلال آن حرام
با تمام و ناتمامم کار نیست
گرچه در کار است تمام و ناتمام
عاشقان را بار دادم در حرم
گر توئی عاشق در این خلوت خرام
سید و بنده چو آمد در میان
صورت و معنی یکی شد والسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی حالتی از سرخوشی و روحانیت است که شاعر در خرابات مغان تجربه میکند. او در حال نوشیدن باده از جام جم، به تصورات و وحدت میان این دو میاندیشد. شاعر به دولت و خوشبختیای اشاره میکند که به واسطهی وصال محبوب به دست آورده و از دنیای نور و ظلمت فاصله گرفته است. او در این لحظه نه به کامل و نه به ناتمام بودن کارها توجهی دارد و عشق را در فضای حرم احساس میکند. در نهایت، او به یکی شدن صورت و معنی در وجود سید و بنده اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که همه چیز به هم مرتبط است.
هوش مصنوعی: در محلی که اهل میخانه و شراباند، من جایگاهی دارم و دائماً از جام جمشید شراب مینوشم.
هوش مصنوعی: جام و شراب هر دو به یک شکل و رنگ هستند و من نمیدانم کدام یک از این دو است.
هوش مصنوعی: من به خاطر ارتباط با او دولتی دارم و بساط شادی و خوشبختیام پایدار است.
هوش مصنوعی: من هم نور و هم تاریکی را کنار گذاشتم، اما یکی را با آنچه که حلال است در نظر گرفتم و دیگری را با آنچه که حرام است.
هوش مصنوعی: نه نیاز به کامل بودن دارم و نه به ناقص بودن؛ حتی اگر در عین حال، هم کامل باشم و هم ناقص.
هوش مصنوعی: عاشقان را در حرم راه دادم، اگر تو هم عاشق هستی، در این مکان آرام و بیهیاهو وارد شو.
هوش مصنوعی: زمانی که سید و بنده در میان ظاهر و باطن قرار میگیرند، آن دو در واقع به یک حقیقت واحد تبدیل میشوند و در اینجا همهچیز به پایان میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به خانه برد زن را با دلام
شادمانه زن نشست و شادکام
دوش تا هنگام صبح از وقت شام
برکف دستم ز فکرت بود جام
آمد از مشرق سپاه شاه زنگ
چون شه رومی فروشد سوی شام
همچو دو فرزند نوحاند ای عجب
[...]
ای گرفته عالم از عدلت نظام
ای نظام ابن النظام ابن النظام
ملک اقبال تو ملک لایزال
بخت بیدار تو حی لاینام
روی تقدیر از شکوهت در حجاب
[...]
کی کشم در چشم و کی بوسم به کام
خاک درگاه شهنشاه انام
کی بود گوئی که بینم بر مراد
شاه را دلشاد و گردم شاد کام
از قبول شاه کی باشد مرا
[...]
مرد چون بشنید آن پاسخ تمام
گفت بر ما شد ترا کشتن حرام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.