مجمع صاحبدلان زلف پریشان یافتم
این چنین جمعیتی در جمع ایشان یافتم
بسته ام زنار زلفش بر میان چون عاشقان
در هوای کفر زلفش نور ایمان یافتم
درحضور زاهدان ذوقی نمی یابم تمام
حالیا خوش لذتی در بزم رندان یافتم
از خرابی یافتم بسیار معموی دل
گنج سلطان را بسی در کنج ویران یافتم
آنکه من گم کرده بودم باز می جستم مدام
چون بدیدم خویش را با خویشتن آن یافتم
میر میخانه مرا خمخانه ای بخشیده است
لاجرم از دولتش ذوق فراوان یافتم
نعمت الله یافتم رندانه جام می به دست
ساقی سرمست دیدم جان جانان یافتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جمعی خاص و جذاب صحبت میکند که در میان آنان احساس خوبی پیدا کرده است. او با زلف محبوبش که نور ایمان را در دلش روشن کرده، عشق و خواهش خود را بیان میکند. شاعر میگوید در بین زاهدان، لذت و شوری نمییابد و خوشی زندگی را در بزم رندان احساس میکند. او همچنین از خرابیهای دل و گنجهای نهفته در آن صحبت میکند و به جستجوی خویشتن میپردازد. در نهایت، شاعر از شادی و سرمستی که از میخانه به دست آورده سخن میگوید، جایی که جام می به دست دارد و خوشی و عشق را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: در یک مکان، جمعی از انسانهای پرهیزگار و اهل دل را دیدم که در کنار هم نشسته بودند و وقتی به آنها نگاه کردم، فهمیدم که در کنار چنین افرادی، نمیتوانستم جمعی بهتر از این پیدا کنم.
هوش مصنوعی: من زلف او را همچون بند شغف و محبت به خود آویختهام، مانند عاشقانی که در آرزوی او به کفر و بیدینی دچار شدهاند. با این حال، از زلف او نوری از ایمان و یقین در دلم شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: در جمع زاهدان، هیچ لذتی نمیبرم؛ اما در میانساری رندان، به راستی طعمی از خوشی را پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: از خرابی و ویرانی به تجربیات و آموختههای زیادی دست یافتم. در دل این ویرانهها، گنجینههای پنهانی از عشق و زیبایی را کشف کردم که ارزشمند و با ارزشاند.
هوش مصنوعی: من مدام در جستجوی چیزی بودم که گم کرده بودم، اما وقتی خودم را با تمام وجودم دیدم، متوجه شدم که همان چیز را پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: مدیریت میخانه به من محلی برای نوشیدن داده است، بنابراین از لطف او بسیار شاد و خوشحالم.
هوش مصنوعی: من به لطف خدا به خوشی و زندگی شاداب رسیدم و در حالی که با بادهای در دستم، ساقی سرمست را دیدم و احساس کردم که به محبوب حقیقی خود دست یافتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم
از نسیم صبح بوی زلف جانان یافتم
چون بمهمانخانه ی قدسم سماع انس بود
آسمان را سبزه ئی بر گوشه ی خوان یافتم
باغ جنت را که طوبی زو گیاهی بیش نیست
[...]
دوش جان را در فضای کوی جانان یافتم
کوی او را از صفا جولانگه جان یافتم
بر سر آن کوی او نعره زنان چون جان خویش
جان مشتاقان جان را من فراوان یافتم
چون عروج عشق کردم در سماوات ضمیر
[...]
دُرد دردش خورده ام تا صاف درمان یافتم
دل ز جان برداشتم تا وصل جانان یافتم
کار جمعی شد پریشان در هوای زلف او
گرچه من جمعیت از زلف پریشان یافتم
عارفانه آمدم از غیب و در غیبُ الغیوب
[...]
چون بفضل حق رهی در ملکت جان یافتم
صد هزاران عالم بیحد و پایان یافتم
سال ها درهر یکی زان عالم اقلیم جان
سیر کردم جمله عالم عین جانان یافتم
جمله ذرات عالم از لطیف و از کثیف
[...]
خال را سرمایه زلف پریشان یافتم
در سواد نقطه ای سی جزو قرآن یافتم
در سواد خال سیر زلف کردم مو بمو
مد بسم الله را در نقطه پنهان یافتم
ازدورنگی دست شستم بر لب بحر وجود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.