غیر او با او نگنجد در دلم
مشکل این حل و حل مشکلم
از جمال اوست هر حسنی که هست
لاجرم بر حسن خوبان مایلم
غیر او در هر دو عالم هست نیست
من نگویم فاصلم یا واصلم
عالمی خواهند از من عالمی
من به ایشان همچو ایشان مایلم
جام می بر دست می نوشم مدام
بر در میخانه باشد منزلم
عمر من نگذشت بی حاصل دمی
حاصلم عشق است و نیکو حاصلم
سر خوشم مستانه می گویم سخن
از زبان نعمت الله قائلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تاکی این فریاد از دست دلم
نیست زین فریاد کردن حاصلم
تو چو سوسن ده زبانی بارهی
ورچه من باتو چو غنچه یکدلم
گفتی از دست غمم کس جان نبرد
[...]
بعد از آن آن نور عالیزد علم
گشت عرش و کرسی و لوح و قلم
پیش او بنوشت شه کای مقبلم
وقت آمد زود فارغ کن دلم
عیسی و مالک برابر در قلم
خطی از راحت دگر خط از الم
وارهان از محنت آب و گلم
تا شود هستی تو جان و دلم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.