گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

سالها شد که به جان طالب جانان خودم

درد دل می طلبم در پی درمان خودم

جام می بر کف و در کوی مغان می گردم

رند سرمست خود و ساقی مستان خودم

در نظر آینه می آرم و خود می نگرم

عاشق روی خود و واله و حیران خودم

مو به مو با همهٔ خلق مرا پیوند است

بستهٔ سلسلهٔ زلف پریشان خودم

نفسم آب حیاتی به جهان می بخشد

خضر وقت خودم و چشمهٔ حیوان خودم

سید و بنده و محبوب و محب خویشم

هر چه هستم دل و دلدار خود و آن خودم

نعمت اللهم و با ساقی سرمست حریف

بر سر خوان خودم دایم و مهمان خودم