حاصل ما دل است و حاصل دل
درد عشقست بنگر این حاصل
درد عشقش بیان کنم چه بود
مشکل حل و حل هر مشکل
گوشهٔ دل سرای اوست ولی
عشق لاخارج است و لاداخل
عاقبت بازگشت جمله به ماست
بوالعجب حق به حق شود واصل
بحر عشقش به ما چو موجی زد
هم ز ما شد حجاب ما حائل
جسم و جان را به جزو و کل بسپار
بی سر و پا در آ به خلوت دل
شاهبازی نه بلبل گلزار
روح محضی چه می کنی گل و گل
عشق او گوهر خزانهٔ ماست
معنی دریا و صورتم ساحل
تا که سید ز خود کناری کرد
در میان نیست جز خدا قائل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دل و ارتباط آنها با حق و حقیقت است. شاعر به بیان این نکته میپردازد که عشق نتیجهای جز درد ندارد و این درد، راهی برای حل مشکلات است. عشق را همچنین به عنوان امری جاودانه و بیرون از وجود ملموس انسان توصیف میکند. او تأکید میکند که در نهایت همه به سوی یک حقیقت واحد (خدا) برمیگردند و تمام حجابها از بین میروند. عشق را به دریای عمیق تشبیه میکند که در آن وجود شخصی به جز خدا وجود ندارد. در کل، شعر نگاهی عمیق و فلسفی به عشق و معنای آن دارد.
هوش مصنوعی: آنچه ما به دست آوردهایم، دل است و نتیجه دل، درد عشق است. به این نتیجه توجه کن.
هوش مصنوعی: درد عشق او را چگونه توصیف کنم؟ مشکل اینجاست که در حل مسائل زندگی، هیچ مشکلی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: گوشهٔ دل مکانی است که او زندگی میکند، اما عشق نه بیرون از آن است و نه درون آن.
هوش مصنوعی: در نهایت، همه چیز به ما برمیگردد و شگفتانگیز این است که حقیقت به حقیقت متصل میشود.
هوش مصنوعی: دریای عشق او به ما مثل موجی برخورد کرد و از ما دور شد، اکنون حجاب ما مانع دیدن او شده است.
هوش مصنوعی: به جزئیات و کلیات زندگیات بینگر و بیدغدغه، در دل خود با آرامش و سکوت به تأمل و خلوت بپرداز.
هوش مصنوعی: در زندگی، شاهبازی را به بلبل گلزار ترجیح نده، زیرا روح تو چیزی فراتر از زیباییهای ظاهری است. خود را به خوشیهای زودگذری مثل گل و گلگونگی محدود نکن.
هوش مصنوعی: عشق او برای ما مانند گنجی باارزش است و وجود من مانند ساحلی است که این دریا را در خود جای داده است.
هوش مصنوعی: زمانی که سید از خود و دنیای مادّی جدا شد و به معنای عمیقتری از زندگی نائل آمد، در میان همه چیز فقط الله را دید و به او اعتقاد پیدا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر ندانی ز زاغور بلبل
بنگرش گاه نغمه و غلغل
ای دو زلفت چو ماه در آخر
وی رخانت چو مشک در اول
احول اکحلی و متفقند
خلق در حسن احول اکحل
شده بار دگر کسی هم جفت
[...]
آمد از حوت برنهاده ثقل
پیشوای ستارگان به حمل
پر لطایف نموده عرض هوا
در طرایف گرفته طول جبل
کرده بر آب و باد و خاک طباع
[...]
نه به ذاتست ساکن هر دل
بلکه لطفش همی کند منزل
جان بیمار در تراقی وتو
میگشائی ز دست او قیفال
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.