گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

حاصل ما دل است و حاصل دل

درد عشقست بنگر این حاصل

درد عشقش بیان کنم چه بود

مشکل حل و حل هر مشکل

گوشهٔ دل سرای اوست ولی

عشق لاخارج است و لاداخل

عاقبت بازگشت جمله به ماست

بوالعجب حق به حق شود واصل

بحر عشقش به ما چو موجی زد

هم ز ما شد حجاب ما حائل

جسم و جان را به جزو و کل بسپار

بی سر و پا در آ به خلوت دل

شاهبازی نه بلبل گلزار

روح محضی چه می کنی گل و گل

عشق او گوهر خزانهٔ ماست

معنی دریا و صورتم ساحل

تا که سید ز خود کناری کرد

در میان نیست جز خدا قائل