گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیر شاهی

ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار

من بهر محنتم، دگران را بنازدار

جانا تو نازنینی و خلقی نیازمند

چشمی بناز جانب اهل نیاز دار

از نقش کائنات مبین جز خیال دوست

یعنی ز غیر، دیده غیرت فرازدار

تر شد بساط هر چمن از گریه های ابر

با غنچه گو که لب به شکر خنده بازدار

شاهی، به جد جهد چو کاری نساختی

بنشین و دیده بر کرم کارساز دار