گنجور

 
امیر شاهی

گر نمی‌سوزد دلم، این آه دردآلود چیست؟

آتشی گر نیست در کاشانه، چندین دود چیست؟

عاقبت چون روی در نابود دارد بود ما

این همه اندیشه بود و غم نابود چیست؟

ناوک آن غمزه هر کس راست، ما را هم رسد

چون مقدر گشت روزی، فکر دیر و زود چیست؟

درد دل را نیست بهبودی ز تشخیص علاج

ای طبیب، آخر بگو درد مرا بهبود چیست

گر نه از بهر ریا پوشیده‌ای این خرقه را

زاهد خودبین بگو، این قلب زراندود چیست

یک شب ای آرام جان زان زلف سرکش بازپرس

کز پریشانی دل‌ها آخرت مقصود چیست؟

محنت شاهی و تعظیم رقیبان تا به کی؟

بندگانیم، این یکی مقبول و آن مردود چیست؟