گنجور

 
امیر شاهی

ابرو ز من متاب، که دل دردمند تست

تیری که خورده ام ز کمان بلند تست

آباد، کشوری که تویی شهریار آن

آزاد، بنده ای که گرفتار بند تست

زلفی بتاب رفته و ابرو گره زده

بیچاره آنکه صید کمان و کمند تست

ای واعظ این حدیث کجا قول ما کجا

هنگامه برشکن، که نه هنگام پند تست

فرموده ای که شاهی از این در کمینه ایست

مپسند بروی اینهمه غم گر پسند تست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode