گنجور

 
صفای اصفهانی

من مبتلای عشق و دلم دردمند تست

از پای تا سرم همه صید کمند تست

زلف بلند تست که افتاده تا بساق

یا ساق فتنه از سر زلف بلند تست

ای شهسوار عرصه سرمد رکاب زن

ملک وجود نعل بهای سمند تست

طی طریق یار نکردست غیر یار

این در شاهوار بگوشم ز پند تست

بگشای لب که زنده شود جان دل مرا

شور سر از هوای لب نوشخند تست

کردی پسند سینه ما را و در سرای

جان و دلیست بهر نثار ار پسند تست

این چون و چند دل همه در عشق و دوستی

از حسن بی نهایت و بی چون و چند تست

بی قند تست تلخ دهان دل نفاق

شیرین مذاق اهل حقیقت ز قند تست

زین بند بر نوند و قیامت پدید کن

غوغای حشر در حرکات نوند تست

روی تو آتش من و عین کمال را

در آتش تو جان دل من سپند تست

گفتی ز عشق ره بسلامت بری ز درد

عشق تو در دلست و دلم دردمند تست

از دست حادثات بدل میبرم پناه

کاین دار امن خانه دور از گزند تست

از هر چه هست نیست صفا را بجز دلی

و ان نیز عمر هاست گرفتار بند تست