منم با درد همزانو نشسته
ز ملک عافیت یک سو نشسته
کجا رفت آنکه میگفتیم شبها
غم دل با تو رو در رو نشسته؟
درون دل خیال قامتت، راست
مرا تیری است در پهلو نشسته
منم پیوسته در سودای زلفت
ز غم سر بر سر زانو نشسته
مرا گفتی: بر این در کیست شاهی
غباری بر سر این کو نشسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا شب تا سحر با او نشسته
فروزان شمع و رو در رو نشسته
صلاح و عقل را یک سو نهاده
ز غیر عشق او یک سو نشسته
نظر بر قامت چون سرو نازش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.