ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم
گر جام باده نیست، به خون جگر خوشیم
سامان ما مجو، که در این غصه شاکریم
تدبیر ما مکن، که چنین بیخبر خوشیم
خون خورده ایم دوش و خرابیم بامداد
دیگر مده شراب دمادم، که سر خوشیم
جان از برای تحفه جانان بود عزیز
غافل گمان برد که بدین مختصر خوشیم
شاهی، مقام قرب و کرامت رقیب راست
ما را که رانده اند، ز بیرون در خوشیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.