خوش آن عیدی که اول دیده بر روی تو اندازم
ز ماه نو نظر بر طاق ابروی تو اندازم
چو باد افتان و خیزان هر طرف سرگشته آنم
که گردم خاک و خود را بر سر کوی تو اندازم
چه حاصل زانکه آیم بگذرم هر ساعت از پیشت
چو نتوانم که از حیرت نظر سوی تو اندازم
چو ماه نو شد از غم پهلویم، در اشتیاق آن
که خود را در نماز عید پهلوی تو اندازم
ز دود دل سیه شد نامه شاهی، نه از خطت
چو خود سوزم، چه تهمت بر خم موی تو اندازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پس از عمری، که خود را بر سر کوی تو اندازم
ز بیم غیر، نتوانم نظر سوی تو اندازم
پس از چندی که ناگه دولت وصل اتفاق افتد
چه باشد گر توانم دیده بر روی تو اندازم؟
نبینم ماه نو را در خم طاق فلک هرگز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.