ای خسته ز تو روان مردم
چشم تو بلای جان مردم
از سیل دو چشم من به کویت
ویران شده خان و مان مردم
تا رفته سمند او به جولان
از دست بشد عنان مردم
از خیل سگان او شو ای دل
خود را بنما میان مردم
شاهی، ز غمش دهان چه بندی
افتاد چو در زبان مردم
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای خسته ز تو روان مردم
چشم تو بلای جان مردم
از سیل دو چشم من به کویت
ویران شده خان و مان مردم
تا رفته سمند او به جولان
از دست بشد عنان مردم
از خیل سگان او شو ای دل
خود را بنما میان مردم
شاهی، ز غمش دهان چه بندی
افتاد چو در زبان مردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی که عشق و فراق محبوب برای مردم به همراه دارد صحبت میکند. او بیان میکند که نگاه معشوق چنان تاثیری بر جان و روح مردم دارد که باعث ویرانی زندگی آنها میشود. همچنین، اشاره میکند که عشق و وابستگی به محبوب همچون سمندی است که از کنترل خارج شده و دل را به درد میآورد. در نهایت، شاعر از دیگران میخواهد که در این غم و اندوه شریک شوند و با او همدردی کنند.
هوش مصنوعی: ای تو که خستهای از من، زیان من از چشم توست که برای مردم عطشناکی میآورد.
هوش مصنوعی: از اشکهای من، خانه و زندگی مردم در مسیر عشق تو به ویرانی رفت.
هوش مصنوعی: وقتی سمند او به حرکت درآمد و راندن را ادامه داد، کنترل مردم از دستشان خارج شد.
هوش مصنوعی: دل خود را از میان جمعیت نشان بده و خود را از گروه سگان او جدا کن.
هوش مصنوعی: سلطانی به خاطر غم و اندوهش در موقعیت حساسی قرار گرفته است، به طوری که نمیتواند به راحتی صحبت کند و با دیگران ارتباط برقرار کند. مردم هم درباره او قضاوت میکنند و نظرات خود را دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر روی گره میان مردم
باشد گره زبان مردم
آن جان من و روان مردم
خون کرد روان ز جان مردم
چشم سیهش ز عین مستی
شد فتنه خاندان مردم
ذکر لب لعل شکرینش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.