اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم
خوشم که سینه به داغ تو متصل کردم
زمانه روزی من کرد گریه های فراق
ز بسکه خنده بر افتادگان دل کردم
دلم که لاف صبوری زدی باول کار
به پیش روی تواش بارها خجل کردم
بشکر آنکه گه کشتنم نمودی روی
سگان کوی ترا خون خود بحل کردم
سرای دیده شاهی نه جای هر صنمی است
کش از خیال تو بتخانه چگل کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو روز فرقت آن مه وداع دل کردم
نماند صبرم و جان هم ز پی گسل کردم
برای ساختن هانه بهر سکانش
تمام خاک رهش را به آب گل کردم
گسست رشته جانم چو از کشاکش عشق
[...]
چنان ز آتش دل سینه مشتعل کردم
که جان آتش سوزنده را خجل کردم
بیا که بی تو دعایم به آسمان نرسد
ز بسکه راه فلک ز آب دیده گل کردم
مکن تأمل و در خانه دل آتش زن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.