گنجور

 
امیر شاهی

کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ

چو عندلیب غزل‌خوان به باغ کن آهنگ

زمان سرخوشی آمد، پیاله پر میدار

که لاله ساغر خالی همی زند بر سنگ

ز عشق گفتمت ای دل، که خون شوی آخر

به روزگار سخنهای من بر آرد رنگ

اگر بباغ روم بی تو، گوشه ای گیرم

چو غنچه سر بگریبان کشیده با دل تنگ

روان با خبران پایمال حادثه شد

هنوز غمزه خونریز یار بر سر جنگ

رفیق می نپذیرد نیاز من از عار

فرشته می ننویسد گناه من از ننگ

دو روزه مهلت باقی به عیش ده شاهی

چو عمر بی لب ساغر گذشت و گیسوی چنگ

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت

همی دراید در روی تو از آن آژنگ

اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین

وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ

بر آوردندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ

شَهِ ستوده به نام و شه ستوده به خوی

شهِ ستوده به بزم و شهِ ستوده به جنگ

چو آفتاب سر از کوه باختر بر زد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ

کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ

مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه

چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ

سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود

[...]

منوچهری

شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ

میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ

به دست راست شراب و به دست چپ زلفین

همی‌خوریم و همی بوسه می‌دهیم به دنگ

نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود

[...]

مسعود سعد سلمان

ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ

زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ

بلند رای تو خورشید گنبد دولت

خجسته نام تو عنوان نامه فرهنگ

ز نور رای تو مانند روز گردد شب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه