خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ
بر آوردندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ
شَهِ ستوده به نام و شه ستوده به خوی
شهِ ستوده به بزم و شهِ ستوده به جنگ
چو آفتاب سر از کوه باختر بر زد
بخواست باده و سوی شکار کرد آهنگ
به کوه بر شد و اندر نهاله گه بنشست
فیلک پیش بزه کرده نیم چرخ به چنگ
همی کشید به نام رسول سخت کمان
همی گشاد به نام خدای تیر خدنگ
ز بیم تیرش که گشت بر پلنگان چاه
ز بیم یوزش هامون بر آهوان شد تنگ
همی ربود چو باد از درخت برگ درخت
به ناوک از سر نخجیر شاخهای چو سنگ
به تیر کرد چو پشت پلنگ و پهلوی گور
پر از نشان سیه پشت غرم و پهلوی رنگ
نهاله گاه به خوشی چو لاله زاری گشت
ز خون سینه رنگ و ز خون چشم پلنگ
بزرگوار شاهنشها که خسرو ماست
به خوی خوب و به نام ستوده و اورنگ
چنین شکار هم او را سزد که روز شکار
شکاری آرند او را همی ز صد فرسنگ
گهِ شکار فرود آرد و برون آرد
ز کوه تند پلنگ و ز آب ژرف نهنگ
به گاه کوشش بستاند و فرو سترد
ز دست شیران زور و ز روی گردان رنگ
چو گاه سنگ بود سنگ او ندارد کوه
وگرچه کوه بر ما شناختهست به سنگ
به گاه تیزی پایاب او ندارد باد
اگرچه باد به روزی شود ز روم به زنگ
بسا شها که نباشد به هیچگونه پدید
درنگ او ز شتاب و شتاب او ز درنگ
ز دشمنان زبردست چیره خانه خویش
نگاه داشت نداند به چاره و نیرنگ
ز بیدلی و بیدانشی به لشکر خویش
هم از پیاده هراسان بود هم از سرهنگ
وگر به جنگ نیاز آیدش بدان کوشد
که گاه جستن ز آنجا چگونه سازد رنگ
خدایگان جهان آنکه جود او بزدود
ز روی مهتری و رادی و بزرگی زنگ
همه دل است و همه زهره و همه مردی
همه هُش است و همه دانش و همه فرهنگ
ز کوه گیلان او راست تا بدان سوی ری
وز آب خوارزم او راست تا بدان سوی گنگ
در این میانه فزون دارد از هزار کلات
به هر یک اندر دینار تنگها بر تنگ
همه به تیغ گرفتهست و از شهان ستدهست
شهان بادل جنگ آور و به هوش و به هنگ
هزار باره گفتهست به ز بارهٔ ارگ
هزار شهر گشادهست مه ز شهر زرنگ
به پردلی و به مردی همه نگه دارد
نگاه داشتنی ساخته چو ساخته چنگ
امیدوار مر او را بر آن نهادستی
که آب جوید از خامه ریگ و شهد از سنگ
بزرگتر زو گر در جهان شهی بودی
بر اسب کینهٔ او بر کشیده بودی تنگ
بسا کسا که به امید آنکه به یابد
شکر ز دست بیفکند و برگرفت شرنگ
که یارد آنجا رفتن مگر کسی که کند
پسند برگه شاهنشهی چه ارژنگ
شهان کلنگ دلانند و شاه باز دل است
به جنگ باز نیاید به هیچ گونه کلنگ
وگر بیاید زآن گونه باز باید گشت
که خان ز دشت کتر پشت گوژ و روی آژنگ
همیشه تاز درخت سمن نروید گل
برون نیاید از شاخ نارون نارنگ
همیشه تا به زبان گشاده از دل پاک
سخن نگوید همچون تو و چو من سترنگ
خدایگان جهان شاد کام و کام روا
کمینه چاکر بر درگهش دو صد هوشنگ
به کاخش اندر بزم و به دستش اندر جام
به جامش اندر گلگون میی به گونهٔ زنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره خسرو بزرگ، شاهی است که با شکوه و عظمت توصیف شده است. او به عنوان یک پادشاه فداکار و شجاع شناخته میشود که در جنگ و بزم مورد ستایش است. در اینجا همچنین اشاره شده که خسرو در شکار، به خصوص شکار پلنگ و نهنگ، چقدر مهارت دارد و چطور با تواناییهای خود دشمنانش را تحت فشار میگذارد. همچنین به ویژگیهای اخلاقی و روحیه او اشاره شده که او را به یک فرمانروای بزرگ تبدیل کرده است. در پایان، شاعر از او به عنوان یک خدای بزرگ و با کمال یاد میکند که امید و شادی را برای مردم به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ جهان، پادشاه بزرگ، کسی است که نامهای نیک را بالا میبرد و عیبها و ننگها را پایین میآورد.
هوش مصنوعی: شاهی که نامش مورد ستایش است و شخصیتش مورد احترام، در میهمانیها مورد تحسین قرار میگیرد و در میدان جنگ نیز به خاطر شجاعتش ستوده میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید از پشت کوههای باختر طلوع کرد، درخواست نوشیدن شراب کرد و به سمت شکار حرکت کرد.
هوش مصنوعی: شخصی به کوه رفت و در سایه درختی نشسته و در حال بازی با یک وسیله گردان است.
هوش مصنوعی: او به نام پیامبر دست به کمان میزند و به نام خدا تیر را رها میکند.
هوش مصنوعی: از ترس تیر او، بر پلنگان چاه عمیق شد و به دلیل هراس از یوز او، هامون برای آهوان تنگ و باریک گردید.
هوش مصنوعی: باد مانند دزدی که برگها را از درخت میگیرد، شاخهای محکم را نیز از دل درخت جدا میکند.
هوش مصنوعی: او مانند پلنگی با پشت بزرگ و قدرتمند، به تیر و کمان برای شکار میروید و نشانههایی از قدرت و شجاعت در او نمایان است. پهلوی او پر از نشانههای تاریک و رنگارنگ است که نشاندهندهی سختیها و چالشهایی است که در زندگی با آنها روبهرو شده است.
هوش مصنوعی: در جایی دور، زمانی که خوشی و شادابی مانند یک گل لاله شکوفا شده بود، رنگ و بوی آن از خون دل و اشک چشم یک پلنگ نشأت میگرفت.
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ و محترم، که همچون خسرو بر ما سایه افکندهای، با خوی نیکو و نامی بلند آوازه، و بر تخت سلطنت نشستهای.
هوش مصنوعی: اینکه انسان باید شایسته و مناسب موفقیت و هدفهای خود باشد، مانند شکارچی که باید شکار شایستهای برای خود انتخاب کند، تا بتواند از دور هم موفق به شکار شود. در واقع، انسان باید برای رسیدن به آرزوهایش تلاش کند و شایستگیهای لازم را کسب کند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات پلنگی از کوهساری تند پایین میآید و یا نهنگی از اعماق دریا خارج میشود.
هوش مصنوعی: در زمان تلاش، نیروی شیران را از دست میگیرد و رنگ را از رویشان میزداید.
هوش مصنوعی: زمانی که صحبت از سنگ میشود، سنگی که در اینجا اشاره شده، طبیعت و ویژگیهای کوه را ندارد. با اینکه کوه به عنوان یک نماد و واقعیت بزرگ و شناخته شده در نظر گرفته میشود، اما سنگ به تنهایی و بدون وابستگی به کوه، ویژگیهای خود را دارا نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که پایاب او به تیزی برسد، دیگر هیچ بادی نمیتواند طاقت بیاورد، هرچند که روزی باد از روم به زنگ بیاید.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم وجود دارند که نه تنها در ظاهر خود را نشان نمیدهند، بلکه تأخیر یا شتابزدگی آنها نیز ناشی از عوامل درونی آنهاست.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که شخصی با مهارت و تدبیر خود توانسته است از آسیب و ضرر افراد متخاصم دور شود و خانه یا محل زندگیاش را در امان نگه دارد، اما به طرز ناشناسی هنوز نمیتواند راه حلی برای این مشکلات پیدا کند و از حیله و نیرنگها آگاه نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر ناامیدی و نادانیاش، او از هر دو، یعنی سربازان پیاده و فرمانده، در لشکر خودش ترسیده بود.
هوش مصنوعی: اگر روزی جنگ نیاز باشد، او تلاش میکند که در آن لحظه، از آن جا چطور فرار کند و بگریزد.
هوش مصنوعی: خدای عالم کسی است که generosity و بخشندگیاش نوری بر چهرهی بزرگی و شرافت میافکند و زنگارها را از آن میزداید.
هوش مصنوعی: همه چیز در وجود انسان، از احساسات و عواطف گرفته تا شجاعت و دانایی، جمع شده است. همه ویژگیهای انسانی، مانند علم و فرهنگ، در یک فرد وجود دارد.
هوش مصنوعی: از کوههای گیلان تا آنسوی ری و از آب خوارزم تا آنسوی گنگ، همه جا را میتوان در نظر گرفت.
هوش مصنوعی: در اینجا مقدار خیلی بیشتری از هزار کلات وجود دارد و در هر یک از آنها، دینارها به شدت کم هستند و با کمبود مواجهاند.
هوش مصنوعی: همه به شمشیر در خطری بزرگ قرار دارند و فرمانروایان اهمیت میدهند. فرمانروایان باید با دل قوی و هوش و آمادهباش، در برابر این چالشها بایستند.
هوش مصنوعی: به دفعات گفته شده که برتری مقام ارگ به هزار بار است؛ زیرا مه، شهر زرنگ را به وسعتی فراخ گشوده است.
هوش مصنوعی: با شجاعت و دلیری، هر کسی میتواند چیزی را به وجود آورد که دیگران آن را تحت نظر قرار دهند، همانطور که انسان میتواند سازی بسازد که توجهها را جلب کند.
هوش مصنوعی: تو به او امید را بخشیدی تا از چیزهای بیارزش و سخت، خواستههای ارزشمند و شیرین به دست آورد.
هوش مصنوعی: اگر در دنیا پادشاهی بزرگتر از او بود، حتماً کینهاش را بر دوش خود حمل میکردم.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به خاطر امیدی که دارند، ممکن است از چیزهای خوب و خوشایند دست بکشند و به سوی چیزهای تلخ و ناخواسته بروند.
هوش مصنوعی: هیچکس جز کسی که برگهای خوشایند و زیبا از شاهنشاهی را در دست دارد، نمیتواند به آن مکان برود.
هوش مصنوعی: پادشاهان همچون کلنگهایی هستند که بر دلها ضربه میزنند، اما دل به مانند شاهباز است؛ در جنگ هرگز نمیتواند با کلنگ به میدان برود.
هوش مصنوعی: اگر دوباره از آن نوع بیاید، باید بازگشت، مانند خان دشت که دچار انحنا در کمر و ظاهری ناهموار است.
هوش مصنوعی: در هر زمانی، درخت سمن همواره گل نمیدهد و از شاخهی درخت نارون هم میوهای به بار نخواهد نشست.
هوش مصنوعی: کسانی که با دل پاک و زبان باز سخن میگویند، مانند تو و من، همواره در کلماتشان رنگ و تنوع وجود دارد.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ جهان را شاد و راضی ببین و من، خدمتگزار کوچک تو، با دو صد هوشنگ، در کنار درگاه تو بایستم.
هوش مصنوعی: او در خانهاش مهمانی برگزار کرده و در دستش جامی است که در آن نوشیدنی قرمزی وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت
همی دراید در روی تو از آن آژنگ
اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین
وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ
مرا سلامت روی تو باد ای سرهنگ
چه باشدار بسلامت نباشد این دل تنگ
دلم به عشق تو در سختی و عنا خو کرد
چنانکه آینه زنگ خورده اندر زنگ
ازین گریستن آنست امید من که مگر
[...]
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ
کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ
مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه
چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ
سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود
[...]
شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ
میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همیخوریم و همی بوسه میدهیم به دنگ
نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود
[...]
ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ
زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ
بلند رای تو خورشید گنبد دولت
خجسته نام تو عنوان نامه فرهنگ
ز نور رای تو مانند روز گردد شب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.