تا خیال قامتت بگذاشت ما را در ضمیر
با علو همت قد تو طوبی در قصیر
من نه تنها بسته زنجیر زلفین توام
بسته ای بر هر سر مویی چو من چندین اسیر
ما فقیرانیم بر درگاهت ای شاه کرم
از کمال لطف خود گه گه نظر کن بر فقیر
گرچه داری تو فراغت از دل پردرد ما
هست دل را مرهم تیر تو فردا ناگزیر
شاهدی تا کی زند این طبل پنهان در غمت
طشت من افتاد از بام و برآوردم نفیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از دردی که ناشی از عشق و دوری است سخن میگوید و به زیبایی و علو همت معشوق اشاره میکند. او خود را اسیر زلف و جذبه معشوق میداند و از او درخواست توجه و نگاهی به فقرای عاشق دارد. همچنین، شاعر به این نکته اشاره میکند که هرچند معشوق ممکن است به خاطر فراغت خود از دردهای عاشقان غافل باشد، اما دل عاشقان همیشه در جستجوی مرهمی برای آلامشان است. در پایان، شاعر به نوعی فریاد و زجه از درد و غم ناشی از دوری پرداخته و نشان میدهد که غم عشق فشار زیادی بر دلش وارد کرده است.
هوش مصنوعی: زمانی که فکر و خیال قامت زیبای تو بر من حاکم شد، در دل من با عظمت و بلندی ارادهات، درخت طوبی که نماد بهشت است، در اندیشههای کوتاه و محدود من نشسته است.
هوش مصنوعی: من تنها به زنجیرهای زلف تو گرفتار نیستم، بلکه هر یک از موهای تو، چندین اسیر همچون من را به بند کشیده است.
هوش مصنوعی: ما بیپناهان در آستان تو هستیم، ای بزرگوار. از فضل و نعمت بیپایانت خواهش میکنیم گاهگاهی به ما نظر افکنی.
هوش مصنوعی: هرچند تو از درد دل ما بیخیالی، اما این تیر محبت تو در فردا حتماً دل ما را التیام میبخشد.
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که عشق و غم را پنهان کنم، باز هم باید روزی این احساسات را افشا کنم و به همه نشان دهم که چه حالتی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ
این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر
کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر
بدره بدره زریابی زیر پای هر درخت
توده توده سیم بینی در کنار هر غدیر
از فراق نوبهاران در دل نارست نار
[...]
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر
تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار
گلبن از دیبا برهنه است و گلستان از حریر
حُلّه بافان را برون کردند گویی از چمن
[...]
ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
تا بدین تاج و سریر از بهر مهرویان غیب
هر زمانی نوعروسی عقد بندی بر ضمیر
با چنین تاج و سریر از بهر دارالمُلکِ سِرّ
[...]
ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
داعی اعمال را کف جواد تو مجیب
خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر
بدسگالان را خلاف امر تو بئس القرین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.