از کف نمی دهد دل آسان ربوده را
دیدیم زور بازوی ناآزموده را
من در پی رهایی و او هر دم از فریب
بر سر گره زند گره ناگشوده را
دل در امید مرهم و این آهوان مست
ریزند بر جراحت ما مشک سوده را
هرگز دلم حلاوت آسودگی نیافت
تلخ است خواب دیده در خون غنوده را
آشفته داشت خارش آزادگی دماغ
دادیم بر هوا سر سودا فزوده را
نتوان چشید قند مکرر وزان لبان
بتوان شنود تلخ مکرر شنوده را
یک ره خوشم به خنده دندان نما نکرد
تا کی نماید آن گهر نانموده را
تا منفعل ز رنجش بیجا نبینمش
می آرم اعتراف گناه نبوده را
نادیده جور ازو ز وفا لاف ها زدم
نتوان نمود ترک ستایش ستوده را
منظور یار گشت «نظیری » کلام ما
بیهوده صرف شکر نکردیم دوده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دلشکستگی و درد عاطفی صحبت میکند. او از دشواریهای عشق و فریبهایی که تجربه کرده، مینالد و به جستجوی رهایی از این وضعیت میپردازد. با وجود امید به مرهم، او به تلخی و عذاب ناشی از جدایی و عدم آسودگی اشاره میکند. شاعر در تلاش است تا احساساتش را بیان کند و به این نکته تأکید میکند که هرگز طعم آرامش را نچشیده و به یادآوری زخمهای عشقی میپردازد. در نهایت، او به نوعی ناامیدی و یأس از وفای واقعی عشق دچار است و به سخنان خود اشاره دارد که مملو از درد و غم هستند.
هوش مصنوعی: دل عاشق به راحتی تسلیم نمیشود، ما قدرت و نیرویی را که از تجربه کافی برخوردار نیست دیدهایم.
هوش مصنوعی: من در جستوجوی آزادی هستم، اما او هر لحظه مرا در تلهٔ فریب میاندازد و گرهای که هرگز باز نمیشود، را محکمتر میکند.
هوش مصنوعی: دل در انتظار آرامش است و این آهوهای شاد و سرمست، بر زخمهای ما عطر مشک میپاشند.
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستم طعم شیرینی آرامش را بچشم، زیرا خواب من همیشه تلخ است، مثل کسی که در خون خوابیده باشد.
هوش مصنوعی: آشفتهگی و بیقراری ما نشاندهنده اراده و آزادگیمان است، و در این حال، در سر احساسات و آرزوهایمان دچار شلوغی و اضطراب شدهایم.
هوش مصنوعی: نمیتوان لحظات شیرین و دلپذیر را بارها و بارها از لبان او چشید، همانطور که نمیتوان تلخیهای تکراری را از کسی که آن را تجربه کرده، دوباره شنید.
هوش مصنوعی: یک بار لبخند زیبایی که دندانها را نمایان میکند، مرا خوشحال کرد و فکر میکنم تا چه زمانی آن گوهری که هنوز نشان ندادهام را نشان خواهد داد.
هوش مصنوعی: من تا زمانی که از ناراحتیهای بیدلیل او بیخبر باشم، اعتراف میکنم که گناهی نکردهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر بیوفایی او از محبتهایش چشم پوشی کردم و نمیتوانم از او که شایستهی ستایش است، بد بگویم.
هوش مصنوعی: یار ما که به نام «نظیری» شناخته میشود، میگوید که سخن ما بیفایده نیست و ما فقط برای شکرگزاری صحبت نکردهایم. در واقع، به موضوعی جدی و مهم پرداختهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرگز مه آزمای دگر آزموده را
زیرا محل بوده نباشد نبوده را
گر جاهلی ستایش جاهل کند ولی
نتوان ستود پیش خرد ناستوده را
بر هر کس اعتماد مکن زان که هرزه گوی
[...]
تلخ است بیتو صبر، دل غم فزوده را
نتوان چشید داروی ناآزموده را
ای ناله همدمی کن و از آب چشم من
بیدار ساز دیده بختِ غُنوده را
دل شد رمیده سر زلف تو، وز کمند
[...]
جز ناله نیست مونس جان دل ربوده را
شادی بود محال دل غم فزوده را
زاری چه سود شب همه شب بر در حبیب
از گریه نیست فایده بخت غنوده را
از ما صلاح و زهد چه جویی تو ای فقیه
[...]
سازد خموش تا من حسرت فزوده را
گوید شنیده ام سخن ناشنوده را
رنجیده بی گنه ز من آن تند خو و من
دارم صد انفعال، گناه نبوده را
دل جمع کرده از گله ام، بس که پیش او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.