گنجور

 
نظیری نیشابوری

از کف نمی دهد دل آسان ربوده را

دیدیم زور بازوی ناآزموده را

من در پی رهایی و او هر دم از فریب

بر سر گره زند گره ناگشوده را

دل در امید مرهم و این آهوان مست

ریزند بر جراحت ما مشک سوده را

هرگز دلم حلاوت آسودگی نیافت

تلخ است خواب دیده در خون غنوده را

آشفته داشت خارش آزادگی دماغ

دادیم بر هوا سر سودا فزوده را

نتوان چشید قند مکرر وزان لبان

بتوان شنود تلخ مکرر شنوده را

یک ره خوشم به خنده دندان نما نکرد

تا کی نماید آن گهر نانموده را

تا منفعل ز رنجش بیجا نبینمش

می آرم اعتراف گناه نبوده را

نادیده جور ازو ز وفا لاف ها زدم

نتوان نمود ترک ستایش ستوده را

منظور یار گشت «نظیری » کلام ما

بیهوده صرف شکر نکردیم دوده را

 
 
 
حکیم نزاری

هرگز مه آزمای دگر آزموده را

زیرا محل بوده نباشد نبوده را

گر جاهلی ستایش جاهل کند ولی

نتوان ستود پیش خرد ناستوده را

بر هر کس اعتماد مکن زان که هرزه گوی

[...]

امیر شاهی

تلخ است بی‌تو صبر، دل غم فزوده را

نتوان چشید داروی ناآزموده را

ای ناله همدمی کن و از آب چشم من

بیدار ساز دیده بختِ غُنوده را

دل شد رمیده سر زلف تو، وز کمند

[...]

شاهدی

جز ناله نیست مونس جان دل ربوده را

شادی بود محال دل غم فزوده را

زاری چه سود شب همه شب بر در حبیب

از گریه نیست فایده بخت غنوده را

از ما صلاح و زهد چه جویی تو ای فقیه

[...]

میلی

سازد خموش تا من حسرت فزوده را

گوید شنیده ام سخن ناشنوده را

رنجیده بی گنه ز من آن تند خو و من

دارم صد انفعال، گناه نبوده را

دل جمع کرده از گله ام، بس که پیش او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از میلی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه