ز روی لطف بکن بوسهای حوالۀ ما
همین بس است ز وجه حسن نوالۀ ما
[ز تیر غمزه خدنگی بکن حوالۀ ما
همین بس است ز خوان کرم نوالۀ ما
چو دور جام وصالش به کام ما نبود
سزد که پر شود از خون دل پیالۀ ما
بخون دیده نوشتیم نامهای بر دوست
بود که دل شودش نرم زین رسالۀ ما
ز بس که شعلۀ آهم همی رود به فلک
ملک به چرخ درآمد ز آه و نالۀ ما
ز شاهدی سخن دلپذیر خواهد ماند
به یادگار همین بس بود سلالۀ ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لبالب است ز خون جگر پیاله ما
دم نخست چنین شد مگر حواله ما
بر آستان تو شبها رود که مردم را
به دیده خواب نیاید ز آه و ناله ما
ز قد و روی تو شرمنده باغبان میگفت:
[...]
سرود مجلس درد است آه و ناله ما
حباب خون جگر لاله گون پیاله ما
به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان
به روغن است فتاده ز تو نواله ما
به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم
[...]
دلا رسیده به جایی کمند ناله ما
که خو گرفته به مجنون و شان غزاله ما
به اهل بزم چنان جام دوستی پر داد
که ریخت لای ته شیشه در پیاله ما
به گرد خوان بلا از هجوم آه، چو شمع
[...]
ز عمر باج ستاند می دو ساله ما
به آفتاب شبیخون زند پیاله ما
ز بی قراری ما دردسر کشد بالین
شبی که دختر رز نیست در حباله ما
ز زیر بال ازان سر برون نمی آریم
[...]
اگرچه خدمت مسجد نشد حواله ما
چراغ میکده روشن شد از پیاله ما
به سنگ خاره چه میکرد بازوی فرهاد
نمیگشود اگر راه تیشه ناله ما
ز عکس چهره ما زرد شد رقم ور نه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.