مده هر دم سر آن زلف را تاب
مزن دلهای مردم را به قلاب
ز سیل چشم گریانم عجب نیست
زنم بر آتش دل دم بدم آب
خدنگ غمزهات درمان دلهاست
مکن هر لحظه آن هر گوشه برتاب
مران ما را بحرمان از در خویش
مکن با ما سخن دیگر از این باب
دلم از آتش هجران کباب است
از آن می ریزدم از دیده خوناب
نگارا شاهدی گم گشته تست
دل گم گشتگان خویش دریاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و از تأثیر عمیق نگاه و حرکات او بر دل مردم سخن میگوید. او به احساسات شدید خود از عشق و غم جدایی میپردازد و از معشوق میخواهد که دلهای عاشقان را مورد آزار قرار ندهد. شاعر در نهایت به نیاز خود به معشوق به عنوان یک نجاتدهنده و راهنما در این دنیای پر از غم و اشتیاق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هر لحظه به آن زلف نچرخان، زیرا که دلهای مردم را به دام میاندازی.
هوش مصنوعی: از اشکهای فراوانم جای تعجبی نیست که برای تسکین آتش درونم هر لحظه کمی آب بریزم.
هوش مصنوعی: چشمهای دلربایت که دلها را شفا میدهد، لطفاً هر لحظه آن را در گوشههای مختلف نتاب.
هوش مصنوعی: ما را از در خود دور نکن و با ما در این مورد دیگر صحبت نکن.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر جدایی به شدت آزرده و اندوهگین است، به گونهای که از چشمانم اشکهایم مانند خون میریزد.
هوش مصنوعی: ای معشوق، تو به گونهای هستی که گویی گمشدهای، به همین خاطر از تو میخواهم که دلهای بیقرار و گمشده را دریابی و به آنها کمک کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خزّ و قاقُم و سِنّور و سَنجاب،
به زیورهای نَغز و دُرِّ خوشاب،
به وقت خوشدلی چون شمعِ پُرتاب
دهن پُر خنده داری دیده پر آب
چو باز آمد ازان حضرة با شتاب
هنوزش گرم بود آن جامهٔ خواب
الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
مگو شب گشت و بیگه گشت بشتاب
مرا در سایهات ای کعبه جان
به هر مسجد ز خورشیدست محراب
غلط گفتم که اندر مسجد ما
[...]
بدان زنده دلان کاندر تف و تاب
نخفتند از غمت، تا آخرین خواب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.