شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۲ - الضلال المبین

اهل الحاد و مرجئه ز ستیز

شبهه​ای کرده​اند دست آویز

که چه حاصل از این مشقّت ما

بی نیاز است حق ز طاعت ما

گر تو طاعت کنی و گر عصیان

ذات حق را از آن چه سود و زیان

گر تو قادر شوی و گر عاجز

خللی ناید اندر او هرگز

حق تعالی اگر کند رحمت

نیست حاجت ورا بدین زحمت

ور غضب راند از ارادت و قهر

شکّر طاعت تو گردد زهر

حکما بر بهانۀ تقدیر

جمله انداختند در تأخیر

طعن در انبیا و حکم زدند

کافر و ملحد و خبیث شدند

تُرَّهاتی شمار نافرجام

هرچه زین جنس گفته​اند تمام

امتحان است سرّ حکم خدا

که کند پاک از پلید جدا

عقل را چون ز نقل تقویت است

تجربت​ها دلیل تربیت است