اهل الحاد و مرجئه ز ستیز
شبههای کردهاند دست آویز
که چه حاصل از این مشقّت ما
بی نیاز است حق ز طاعت ما
گر تو طاعت کنی و گر عصیان
ذات حق را از آن چه سود و زیان
گر تو قادر شوی و گر عاجز
خللی ناید اندر او هرگز
حق تعالی اگر کند رحمت
نیست حاجت ورا بدین زحمت
ور غضب راند از ارادت و قهر
شکّر طاعت تو گردد زهر
حکما بر بهانۀ تقدیر
جمله انداختند در تأخیر
طعن در انبیا و حکم زدند
کافر و ملحد و خبیث شدند
تُرَّهاتی شمار نافرجام
هرچه زین جنس گفتهاند تمام
امتحان است سرّ حکم خدا
که کند پاک از پلید جدا
عقل را چون ز نقل تقویت است
تجربتها دلیل تربیت است