گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شیخ محمود شبستری

اسم باری است چون طلسم وجود

بر عدم زو فتاده نام وجود

بود هر بوده​ای ز اسمی خاص

هر یکی زو گرفته قسمی خاص

هستی ونیستی بدو راجع

هم ز تقدیر معطی و مانع

همه افعال را چو اسبابند

همه املاک را چو اربابند

عارف از اسمها علی الاطلاق

بهره یابد بقدر استحقاق

گه ز اللّه فنای هر دو جهان

آیدش در نظر شود حیران

بندۀ خاص گردد از ذلت

عذر عامی نهد ز هر زلّت

گه زرحمان شود کریم صفات

وز رحیم آید او رحیم صفات

همه زو بیند و ببخشاید

هر چه دارد به هر که پیش آید

از مَلِک مُلک و مِلک از او داند

سلطنت بر وجود می​راند

نفس را زیر حکم عقل آرد

حلق را جمله نیست پندارد

گه ز قدوس در حظایر قدس

گردد او نقطۀ دوایر قدس

پاک تن پاک جان و پاک اسرار

از خلاف و رذایل و اغیار

وز سلام او شود مسلمان باز

به زکوة و به صوم و حج و نماز

به زبان و به دست و قلب سلیم

هیچکس را از او نه خوف و نه بیم

همه را برشمرد نتوانم

ورنه از اختصار وامانم

نودو نه شمار صد کم یک

عارفان را ز هر یکی بی شک

حظ وافر ز کوشش واخلاص

داده ایزد ز فضل و رحمت خاص

جهد کن تا ز «جاهدوا فینا»

راه یابی به کوی «لوشئنا»

مرد ره آن بود که در همه جای

متخلق بود به خلق خدای