اهل تشبیه نحس یاوه درای
چون خودی را گرفتهاند خدای
چون ز قید خودی نمیرستند
صفت خویش بر خدا بستند
زان خدا را چو خود همی خوانند
که ره از خود برون نمیدانند
قول حشوی به خویش بربستند
وان خطا را صواب دانستند
راه تقلید را پسندیدند
همه بر ریش خویش خندیدند
هیچکس عقل را کند معزول؟
چیست این ترّهات نامعقول
واجب آمد نظر ولیک به شرع
اصل این اصل ثابت است به فرع
امر و حکم «قل انظروا» ز کتاب
وارد اندر حق «اولوالالباب»
وانگهی اندرین سخن راند
چکند جهل خود نمیداند
مُثْبِت نقل باز نقل بود
دَوْر باشد، محال عقل بود
گر نبودی قیاس و فهم و عبر
خر به از آدمیستی ای خر
چون بهایم امور جسمانی
بیش دارد ز نوع انسانی
بیست و نه مسأله است در معقول
که نباشد موافق منقول
باقیش رد مکن به نادانی
بده انصاف اگر مسلمانی
قول عاقل شنو تو از جبّار
«وقنا ربّنا عذاب النار»
مر تو را خود نه عقل و نه نقل است
ورنه هم نقل مثبت عقل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.