نگارا گرد کوی تو اگر بسیار میگردم
چو بلبل صد نوا دارم که در گلزار میگردم
تو قطب دایره رویی و من در مرکز عشقت
سری بر نقطه بر یک پای چون پرگار میگردم
بدان گیسو که صد چون من سر اندر دام او دارد
رسن در گردنم افگن که بیافسار میگردم
سر میدان جانبازیست کوی تو (و) اندر وی
محبان در چنین کاری و من بیکار میگردم
تو همچو گنج پنهانی و من در جستوجوی تو
درین ویرانهها عمریست تا چون مار میگردم
بسی گرد جهان پویان بگشتم من ترا جویان
برای چشمه حیوان سکندروار میگردم
اگرچه حد ما نبود ولی هرگز روا نبود
که تو با دیگران یاری و من بییار میگردم
چو تو آگاهی از حالم که شب تا روز در کویت
خلایق جمله در خوابند و من بیدار میگردم
چو فرهاد از پی شیرین به حسرت سنگ میبرم
به گرد خیمه لیلی چو مجنون زار میگردم
نه گاوم میکشد لکن به زیر بار اندوهت
فغان اندر جهان افگنده گردونوار میگردم
به وصل خود که جان داروست مجروحان هجرت را
جهانی را دوا کردی و من بیمار میگردم
به سان آسیا سنگم به آب چشم خود گردان
مرا تا دانهای باقیست در انبار میگردم
چو بلبل گل همیخواهم به سان سیف فرغانی
چو اشتر در بیابانها نه بهر خار میگردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شکل استعاری و زیبا به عشق و جستجوی محبوب میپردازد. او از بلبل سخن میگوید که برای گلی در گلزار میگردد و خود را در جستجوی محبوبش توصیف میکند. شاعر خود را در مرکز عشق محبوبش میبیند و مانند پرگار دور او میچرخد. او به درد و رنجی که به خاطر دوری محبوبش متحمل میشود، اشاره دارد و به یأس و ناامیدیاش از بیمحبتی او و دیگران میپردازد. همچنین، در مقایسه با داستانهای عاشقانه فرهاد و مجنون، به حسرت و اشتیاق خود به وصال محبوب اشاره میکند. در نهایت، شاعر به تشبیه خود به آسیا و به بیان اندوه و درد ناشی از دوری محبوبش میپردازد. خلاصه اینکه، این شعر یک ابراز عمیق از عشق و دلتنگی است که شاعر در جستجوی معشوق به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای محبوب، اگر من مدام در اطراف کوی تو میچرخم، چون بلبل پر از آواز و نغمهام، که در باغ گلها پرسه میزنم.
هوش مصنوعی: تو مانند مرکز دایرهای، و من در عشق تو مانند پرگاری هستم که دور تو میچرخم.
هوش مصنوعی: بدان گیسوی تو که همچون من افرادی بسیاری زیر دام آن اسیرند، به من تَندُّم بر افکن تا از این بند رها شوم، چرا که بدون حامی و سرپرست، سرگردان و بیهدف میگردم.
هوش مصنوعی: در میدان عشق تو، جانفشانی و جانبازی وجود دارد و در این فضا، عاشقان درگیر این بازی هستند، اما من بیهدف و بیکار، قدم میزنم.
هوش مصنوعی: تو مانند یک گنج پنهان هستی و من مدتهاست که در این ویرانهها به دنبالت میگردم، ناچار مثل مار به دنبال تو میچرخم.
هوش مصنوعی: من در دنیا به دنبال تو گشتم و سفرها کردم، به دنبال چشمه حیات، با شتاب و بیتابی میگردم.
هوش مصنوعی: با اینکه شاید به اندازه دیگران با هم نزدیک نباشیم، اما هیچگاه درست نیست که تو با دیگران همکاری کنی و من از یاری بیبهره باشم.
هوش مصنوعی: تو از وضعیت من با خبری، در حالی که همه در خواب به سر میبرند، من بیخواب و بیدار در کنار تو هستم.
هوش مصنوعی: من مانند فرهاد که به خاطر عشق شیرین سنگ حمل میکند، در حسرت و اندوه هستم و دور خیمه لیلی مانند مجنون، با حال زاری در حال گشت و گذارم.
هوش مصنوعی: من نه مانند گاو بار سنگین میکشم، اما به خاطر اندوه تو در این دنیا نالهای بلند کردهام و به دور خود میچرخم.
هوش مصنوعی: با پیوندی که تو با جان و وجودت برقرار میکنی، درد و رنج کسانی که دچار دوری و جدایی هستند را تسکین میدهی، اما من همچنان در دردم غرق شده و بیمار میشوم.
هوش مصنوعی: من مانند یک آسیاب سنگ هستم که با اشکهای خود میچرخم و تا زمانی که یک دانه در انبار باقی مانده باشد، به تلاش خود ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: من مانند بلبل عشق و زیبایی گل را میخواهم، همچنان که سیف فرغانی به این عشق شهره است. اگرچه مانند شتری که در بیابانها به جستجوی علف میگردد، من هم نه به خاطر دردها و مشکلات، بلکه به خاطر زیباییهای زندگی در جستجو هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طواف حاجیان دارم بگرد یار می گردم
نه اخلاق سگان دارم نه بر مردار می گردم
مثال باغبانانم نهاده بیل بر گردن
برای خوشه خرما به گرد خار می گردم
نه آن خرما که چون خوردی شود بلغم کند صفرا
[...]
اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می گردم
من از اصحاب آن کهفم بگرد غار می گردم
بسان نقطه یی بودم بصورت مانده دور از خط
چو پیوستم بحرف عشق معنی وار می گردم
درین صحرا بدم جویی کنون دریا همی باشم
[...]
شبی صدبار برگرد دل افکار می گردم
به بوی یوسفی برگرد این بازار می گردم
چنان افتاده از پرگار طاقت نقطه جانم
که بر گرد سر هر نقطه چون پرگار می گردم
خدا این طفل را ببخشد خواب آسایش
[...]
درین گلشن من بیدل ببوی یار میگردم
پی گنجی درین ویرانه همچون مار میگردم
سپهر عالم جانم طرار نقش امکانم
بگرد مرکز توحید چون پرگار میگردم
بلی گوی و بلا جویم قضا چوگان و من گویم
[...]
نه بر صحرا نظر دارم نه در گلزار میگردم
بهار فرصت رنگم به گرد یار میگردم
قضا چون مردمک جمعیت حالم نمیخواهد
تحیر مرکزی دارم که با پرگار میگردم
حیا کو تا زند آبی غبار هرزه تازم را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.